فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Evolve

ɪˈvɑːlv ɪˈvɒlv

گذشته‌ی ساده:

evolved

شکل سوم:

evolved

سوم‌شخص مفرد:

evolves

وجه وصفی حال:

evolving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C1

تحول یافتن، پرورش یافتن، شکل گرفتن، رشد یافتن، پروراندن، تحول دادن، شکل دادن، توسعه دادن، رشد دادن، بسط دادن (به‌تدریج) (طرح و فکر و غیره)

He lay awake trying to evolve a plan.

او در بستر بیدار ماند و کوشید نقشه‌ای را در سر بپروراند.

The bow and arrow evolved into firearms.

تیر و کمان به سلاح‌های آتشین تحول یافت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It took him many months to evolve his design for a flying machine.

ماه‌ها طول کشید تا طرح ماشین پرنده‌ی خود را تکمیل کرد.

verb - intransitive

زیست‌شناسی تکامل یافتن، تحول پیدا کردن، فرگشتن، فرگشت یافتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The virus has evolved to become resistant to the antibiotics commonly used to treat it.

این ویروس تکامل یافته است تا در برابر آنتی‌بیوتیک‌هایی که معمولاً برای درمان آن استفاده می‌شود، مقاوم شود.

Early mammals have evolved into hundreds of different species.

پستانداران آغازین به صدها گونه‌ی متفاوت فرگشت یافته‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد evolve

  1. verb develop, progress
    Synonyms:
    grow get advance increase expand emerge result open disclose work out derive enlarge mature unfold elaborate ripen obtain educe excogitate
    Antonyms:
    stop halt decrease block

لغات هم‌خانواده evolve

  • verb - transitive
    evolve

ارجاع به لغت evolve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evolve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evolve

لغات نزدیک evolve

پیشنهاد بهبود معانی