گذشتهی ساده:
evolvedشکل سوم:
evolvedسومشخص مفرد:
evolvesوجه وصفی حال:
evolvingتحول یافتن، پرورش یافتن، شکل گرفتن، رشد یافتن، پروراندن، تحول دادن، شکل دادن، توسعه دادن، رشد دادن، بسط دادن (بهتدریج) (طرح و فکر و غیره)
He lay awake trying to evolve a plan.
او در بستر بیدار ماند و کوشید نقشهای را در سر بپروراند.
The bow and arrow evolved into firearms.
تیر و کمان به سلاحهای آتشین تحول یافت.
It took him many months to evolve his design for a flying machine.
ماهها طول کشید تا طرح ماشین پرندهی خود را تکمیل کرد.
زیستشناسی تکامل یافتن، تحول پیدا کردن، فرگشتن، فرگشت یافتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The virus has evolved to become resistant to the antibiotics commonly used to treat it.
این ویروس تکامل یافته است تا در برابر آنتیبیوتیکهایی که معمولاً برای درمان آن استفاده میشود، مقاوم شود.
Early mammals have evolved into hundreds of different species.
پستانداران آغازین به صدها گونهی متفاوت فرگشت یافتهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «evolve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evolve