با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Emerge

ɪˈmɜrːdʒ ɪˈmɜːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emerged
  • شکل سوم:

    emerged
  • سوم شخص مفرد:

    emerges
  • وجه وصفی حال:

    emerging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive B2
    پدیدار شدن، بیرون آمدن، نمایان شدن، به‌وجود آمدن، هستی یافتن
    • - when land first emerged from the sea.
    • - وقتی که برای اولین‌بار خشکی از دریا بیرون آمد.
    • - the road emerging from the park.
    • - راهی که از میان پارک به چشم می‌خورد.
    • - it emerges that her past has not been so bright.
    • - چنین به‌نظر می‌رسد که گذشته‌ی او چندان درخشان نبوده است.
    • - the youngest runner emerged as the ultimate winner.
    • - جوان‌ترین دونده به‌عنوان برنده‌ی نهایی سربرافراشت.
    • - the ancestors from which vertebrates emerged.
    • - نیاکانی که مهره‌داران از آنان به‌وجود آمده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد emerge

  1. verb come out, arise
    Synonyms: appear, arrive, become apparent, become known, become visible, come forth, come into view, come on the scene, come to light, come up, crop up, dawn, derive, develop, egress, emanate, flow, gush, issue, loom, make appearance, materialize, originate, proceed, rise, show, spring, spring up, spurt, steam, stem, surface, transpire, turn up
    Antonyms: disappear, fade, go away, leave

لغات هم‌خانواده emerge

ارجاع به لغت emerge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emerge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emerge

لغات نزدیک emerge

پیشنهاد بهبود معانی