کوشش ناگهانی و کوتاه، جنبش تند و ناگهانی، خروج ناگهانی، فوران، جهش، جوانه زدن، فوران کردن، جهش کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boys spurted water from their mouths.
پسرها از دهانشان آب میپراندند.
Blood was spurting from his head wound.
از زخم سر او خون فواره میزد.
In the last round the Egyptian runner spurted ahead of every one else.
در دور آخر دوندهی مصری از همه جلو زد.
wild spurts of rain
ریزشهای شدید باران
a sales spurt
زیاد شدن ناگهانی فروش
growth spurt
رشد ناگهانی و شدید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spurt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spurt