گذشتهی ساده:
flowedشکل سوم:
flowedسومشخص مفرد:
flowsوجه وصفی حال:
flowingشکل جمع:
flowsجریان داشتن، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، بده، شریدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Water began flowing in the gutter.
آب در جوی روان شد.
A huge crowd began flowing toward the stadium.
جمعیت عظیمی بهسوی ورزشگاه روان شد.
Suddenly blood started flowing out of the wound.
ناگهان از زخم خون راه افتاد.
Electricity flows better in copper wires.
برق در سیم مسی بهتر جریان پیدا میکند.
A land flowing with milk and honey.
سرزمینی که در (جویهای) آن شیر و عسل جاری است.
Educated people kept flowing out of the country.
اشخاص تحصیلکرده مرتب کشور را ترک میکردند.
گردش، روند، جریان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to stop the flow of oil in a pipe
جریان نفت در لوله را قطع کردن
the increasing flow of refugees into the country
ورود فزایندهی پناهندگان به کشور
the flow of fresh ideas
جریان عقاید تازه
مد
It's important to remember that life has its own ebb and flow.
مهم است به یاد داشته باشیم که زندگی جزر و مد خود را دارد.
The ebb and flow of the stock market can be unpredictable.
جزر و مد بازار سهام ممکن است غیرقابلپیشبینی باشد.
بهصورت جریان مداوم درآمدن از چیزی
بهطورمداوم به درون چیزی جریان داشتن
ناشی شدن از چیزی، جریان یافتن از چیزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flow