شکل جمع:
successionsپیایی، توالی، ترادف، ردیف، جانشینی، وراثت
توالی، جانشینی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his succession to the throne after his father
رسیدن او به تاج و تخت پس از پدرش
wars of succession
جنگهای وابسته به جانشینی پادشاه
The town was shaken by a succession of earthquakes.
یک سلسله زلزله شهر را تکان داد.
a succession of delays
تأخیرهای متوالی
three defeats in succession
سه شکست پیاپی
پیدرپی، پشت سر هم، متوالی، یکی پس از دیگری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «succession» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/succession