فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Successive

səkˈsesɪv səkˈsesɪv

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

متوالی، پی‌در‌پی

adjective

پی درپی، پیاپی، متوالی، مسلسل، ارثی، توارثی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

We drove back successive waves of attackers.

موج‌های پیاپی حمله‌کنندگان را پس راندیم.

three successive nights

سه شب پی‌در‌پی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the idea of a world order, successive both to the pagan and the Christian

اندیشه‌ی یک نظام جهانی که در پی‌آیند نظام‌های شرک‌گرایی و مسیحیت است

The books was followed by many successive editions too.

آن کتاب دارای ویراست‌های متعدد بعدی نیز بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد successive

  1. adjective following
    Synonyms:
    next subsequent ensuing sequential consecutive serial rotating alternating in a row in line next in line for next in order next off next up sequent seriate subsequential succedent successional following after
    Antonyms:
    previous preceding antecedent antedating

لغات هم‌خانواده successive

ارجاع به لغت successive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «successive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/successive

لغات نزدیک successive

پیشنهاد بهبود معانی