امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Successive

səkˈsesɪv səkˈsesɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
متوالی، پی‌در‌پی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
پی درپی، پیاپی، متوالی، مسلسل، ارثی، توارثی
- We drove back successive waves of attackers.
- موج‌های پیاپی حمله‌کنندگان را پس راندیم.
- three successive nights
- سه شب پی‌در‌پی
- the idea of a world order, successive both to the pagan and the Christian
- اندیشه‌ی یک نظام جهانی که در پی‌آیند نظام‌های شرک‌گرایی و مسیحیت است
- The books was followed by many successive editions too.
- آن کتاب دارای ویراست‌های متعدد بعدی نیز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد successive

  1. adjective following
    Synonyms: alternating, consecutive, ensuing, following after, in a row, in line, next, next in line for, next in order, next off, next up, rotating, sequent, sequential, serial, seriate, subsequent, subsequential, succedent, successional
    Antonyms: antecedent, antedating, preceding, previous

لغات هم‌خانواده successive

ارجاع به لغت successive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «successive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/successive

لغات نزدیک successive

پیشنهاد بهبود معانی