آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ شهریور ۱۴۰۴

    Next

    nekst nekst

    معنی next | جمله با next

    adverb A1

    بعد، دیگر، آینده، پهلویی، جنبی، مجاور، نزدیک‌ترین، پس از آن، سپس، بعد، جنب، کنار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    Next, he opened the window.

    سپس پنجره را باز کرد.

    when next we meet

    هنگامی که بار دیگر ملاقات بکنیم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    What will you do next?

    سپس چه خواهی کرد؟

    the next day

    روز بعد

    the next Monday

    دوشنبه‌ی دیگر

    during the next few months

    در طی چند ماه بعد

    I can't go this Nowruz but I hope to go next.

    این نوروز نمی‌توانم بروم؛ ولی امیدوارم نوروز دیگر بروم.

    next time

    دفعه‌ی دیگر

    He lives in the next house.

    او در خانه‌ی مجاور زندگی می‌کند.

    His next book was not so good.

    کتاب بعدی او چندان خوب نبود.

    Our next job will be more difficult.

    کار بعدی ما مشکل‌تر خواهد بود.

    When you finish this page, go on to the next.

    وقتی این صفحه را تمام کردی، برو به صفحه‌ی بعدی.

    When is the next meeting?

    گردهمایی بعدی کی است؟

    The next house to ours is two miles away.

    خانه‌ی پس از منزل ما، در دو مایلی قرار دارد.

    Next to biology I love history.

    بعد از زیست‌شناسی عاشق تاریخ هستم.

    I tried to be next to my mother during her illness.

    طی بیماری مادرم، کوشیدم پهلوی او باشم.

    This dog will bite anyone who comes next to him.

    این سگ هرکس را که به او نزدیک شود، گاز می‌گیرد.

    There was a table next to the bed.

    میزی در کنار تختخواب قرار داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد next

    1. adjective coming immediately after in space, time, order
      Synonyms:
      adjacent close following subsequent adjoining nearest beside succeeding later alongside abutting neighboring proximate attached touching consequent coming on the side hard by meeting side-by-side after back-to-back coterminous
      Antonyms:
      previous earlier preceding
    1. adverb immediately after in time, space, order
      Synonyms:
      after afterward subsequently thereafter later following behind closely next off by and by coming up latterly afterwhile
      Antonyms:
      earlier previous preceding

    Collocations

    the week (or month) after next

    هفته (یا ماه) پس از هفته (یا ماه) آینده

    next door to

    1- مجاور، درب بعدی، چسبیده به 2- تقریباً

    Idioms

    know next to nothing

    تقریباً هیچ ندانستن

    next in line for the job

    نامزد بعدی این شغل

    get next to

    (عامیانه) خودشیرینی کردن، خود را چسباندن (به کسی)، خود را به کسی نزدیک کردن

    سوال‌های رایج next

    معنی next به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی “next” در زبان فارسی به «بعدی» یا «بعد» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی next یکی از پرکاربردترین واژه‌ها در زبان انگلیسی است و بسته به موقعیت می‌تواند به عنوان صفت، قید یا ضمیر استفاده شود. وقتی به صورت صفت به کار می‌رود، برای اشاره به چیزی که بلافاصله پس از چیزی دیگر قرار دارد یا اتفاق می‌افتد، استفاده می‌شود. برای مثال، وقتی می‌گوییم “the next bus” منظورمان «اتوبوس بعدی» است، یعنی اتوبوسی که درست پس از این اتوبوس خواهد آمد. این کاربرد در زندگی روزمره، برنامه‌ریزی سفر، زمان‌بندی و ترتیب امور بسیار رایج است.

    به عنوان قید، next برای اشاره به زمانی در آینده یا ترتیب زمانی بعدی به کار می‌رود. به طور مثال، جمله‌ی “See you next week” به معنای «هفته‌ی بعد می‌بینمت» است. این کاربرد به ما کمک می‌کند تا بازه‌های زمانی و رویدادهای آینده را به شکل ساده و قابل فهم بیان کنیم. در واقع، این واژه نقش مهمی در نظم‌بخشی به مکالمات روزمره و برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت دارد.

    وقتی به عنوان ضمیر استفاده می‌شود، next می‌تواند به شخص یا شیء بعدی در یک ترتیب یا صف اشاره کند. مثلاً در جمله‌ی “?Who’s next” یعنی «نوبت بعدی کیه؟» که در صف‌ها، نوبت‌ها یا هر ترتیبی که افراد یا اشیا پشت سر هم قرار دارند، کاربرد دارد. این استفاده باعث می‌شود تعاملات اجتماعی و سازماندهی کارها راحت‌تر و سریع‌تر انجام شود.

    علاوه بر کاربردهای روزمره، next در زبان محاوره‌ای و نوشتاری به شکلی بسیار منعطف ظاهر می‌شود و می‌تواند با عبارات زمانی یا مکانی ترکیب شود. برای نمونه، “next to” به معنای «کنار» یا «نزدیک به» است که نشان‌دهنده‌ی موقعیت مکانی است، نه ترتیب زمانی. این ترکیب‌ها نشان می‌دهند که کلمه‌ی next تنها محدود به مفهوم «بعدی» نیست و با توجه به موقعیت می‌تواند معانی متفاوتی داشته باشد.

    یادگیری و استفاده‌ی صحیح از next باعث می‌شود زبان‌آموز بتواند به شکل دقیق‌تر ترتیب رویدادها، زمان‌ها و مکان‌ها را بیان کند. این کلمه‌ی ساده اما پرکاربرد، پایه‌ای مهم در مکالمات روزمره، نوشتار رسمی و حتی برنامه‌ریزی‌های شخصی و کاری به شمار می‌آید و یکی از آن واژه‌هایی است که بدون شک هر زبان‌آموز انگلیسی باید به تسلط کافی در آن برسد.

    ارجاع به لغت next

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «next» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/next

    لغات نزدیک next

    • - newton
    • - newtonian
    • - next
    • - next door to
    • - next friend
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.