آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ مهر ۱۴۰۴

    Meeting

    ˈmiːtɪŋ ˈmiːtɪŋ

    شکل جمع:

    meetings

    معنی meeting | جمله با meeting

    noun countable A2

    جلسه، ملاقات، نشست، گردهمایی (برنامه‌ریزی‌شده)

    I could not attend the meeting.

    نتوانستم در جلسه حضور یابم.

    Staff are required to attend the weekly meeting every Monday.

    کارمندان موظف‌اند هر دوشنبه در نشست کاری هفتگی شرکت کنند.

    noun countable

    ملاقات، دیدار، رویارویی، برخورد (معمولاً به‌صورت اتفاقی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    We had an unexpected meeting in the supermarket.

    ما ملاقاتی غیرمنتظره در سوپرمارکت داشتیم.

    This was their first meeting.

    این اولین دیدار آن‌ها بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the meeting of those two leaders

    دیدار آن دو رهبر

    noun countable

    هیئت، گروه، انجمن، کمیته

    A special meeting was called to address the emergency situation.

    کمیته‌ای ویژه برای رسیدگی به وضعیت اضطراری تشکیل شد.

    The planning meeting included representatives from several departments.

    گروه برنامه‌‎ریزی شامل نمایندگانی از چندین بخش بود.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی مسابقه، رقابت (ورزشی)

    The track and field meeting will be held at the national stadium.

    مسابقات دوومیدانی در ورزشگاه ملی برگزار خواهد شد.

    Local schools participate in an inter-school meeting every spring.

    مدارس محلی هر بهار در رقابت ورزشی بین مدارس شرکت می‌کنند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد meeting

    1. noun gathering, conference
      Synonyms:
      assembly company bunch congregation rally get-together convention conference session meet turnout audience engagement encounter date rendezvous assignation tryst introduction competition contest conflict confrontation showdown talk parley powwow one on one affair concourse convocation congress assemblage conclave reunion cattle call gang huddle call concursion confab
    1. noun convergence, intersection
      Synonyms:
      union junction connection joining confluence crossing agreement conjunction contact intersection unification juxtaposition apposition concourse abutment
      Antonyms:
      separation division

    Idioms

    meeting of minds

    توافق، هم‌سازی

    سوال‌های رایج meeting

    گذشته‌ی ساده meeting چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده meeting در زبان انگلیسی met است.

    شکل سوم meeting چی میشه؟

    شکل سوم meeting در زبان انگلیسی met است.

    شکل جمع meeting چی میشه؟

    شکل جمع meeting در زبان انگلیسی meetings است.

    ارجاع به لغت meeting

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «meeting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meeting

    لغات نزدیک meeting

    • - meet with success
    • - meeter
    • - meeting
    • - meeting of minds
    • - meeting of the minds
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.