جلسه، نشست، انجمن، ملاقات، میتینگ، اجتماع، تلاقی، همایش، تظاهرات، تجمع انجمن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the meeting of those two leaders
دیدار آن دو رهبر
This was their first meeting.
این اولین دیدار آنها بود.
I could not attend the meeting.
نتوانستم در جلسه حضور یابم.
the meeting of two great rivers
تلاقی دو رودخانهی بزرگ
توافق، همسازی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «meeting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meeting