گفتوگوی دو نفری، مذاکره درباره صلح موقت، مکالمه کردن، مذاکره کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Russian general refused to parley with captured German officers.
ژنرال روسی مذاکره با افسران اسیر آلمانی را رد کرد.
The government was forced to parley with the rebels.
دولت مجبور شد با شورشیان مذاکره کند.
We are willing to resume cease-fire parleys.
ما به ادامهی مذاکرات آتشبس تمایل داریم.
Other parleys are scheduled for Wednesday and Friday.
مذاکرات دیگری برای چهارشنبه و جمعه برنامهریزی شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «parley» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parley