شکل جمع:
councilsانجمن، مشاوره، شورا، مجلس، هیئت، کنکاشگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A council of elders governs the village.
شورایی از ریشسفیدان روستا را اداره میکند.
He served five years on the local council.
او پنج سال در انجمن محل عضو بود.
The city council has ordered the demolition of these houses.
شورای شهر دستور تخریب این خانهها را صادر کرده است.
the UN Security Council
شورای امنیت سازمان ملل
a council of military experts
هیئتی از خبرگان نظامی
the British Council
انجمن (فرهنگی) بریتانیا
the teacher's council
جامعهی معلمان
The council of church officials ...
شورای مقامات کلیسایی ...
council flats
آپارتمانهای سازمانی
council estate
ملک متعلق به شهرداری
اتاق شورا، کنکاشگاه
خانهی سازمانی
the security council of the united nations
شورای امنیت سازمان ملل متحد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «council» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/council