گذشتهی ساده:
huddledشکل سوم:
huddledسومشخص مفرد:
huddlesوجه وصفی حال:
huddlingشکل جمع:
huddlesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
huddle up (against) somebody (or something)
(از شدت سرما یا ترس و غیره) خود را به کسی (یا چیزی) چسباندن، حلقه زدن، (در نزدیک چیزی) چمباتمه زدن
go into a huddle with (somebody)
کنکاش محرمانه داشتن، خودمانی (با کسی) مشورت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «huddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/huddle