Flock

flɑːk flɒk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    flocks
  • وجه وصفی حال:

    flocking
  • شکل جمع:

    flocks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
رمه، گله، گروه، جمعیت، دسته پرندگان، به‌صورت گله و رمه در آمدن، گردآمدن، جمع شدن، ازدحام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a flock of sheep
- گله‌ی گوسفند
- a flock of birds
- یک دسته پرنده
- a flock of goats
- یک گله‌ی بز
- the flock of foreign students
- انبوه دانشجویان خارجی
- There was a flock of witnesses willing to testify.
- شمار زیادی از شهود حاضر بودند که شهادت بدهند.
- People flocked to hear him speak.
- مردم برای شنیدن سخنانش ازدحام کردند.
- Swimmers flocked the shore.
- شناگران ساحل را پر کردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flock

  1. noun congregation
    Synonyms: army, assembly, bevy, brood, cloud, collection, colony, company, convoy, crowd, crush, drift, drove, flight, gaggle, gathering, group, herd, host, legion, litter, mass, multitude, pack, progeny, rout, scores, skein, throng
  2. verb congregate
    Synonyms: collect, converge, crowd, gather, group, herd, huddle, mass, throng, troop
    Antonyms: disperse, separate, spread

ارجاع به لغت flock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flock

لغات نزدیک flock

پیشنهاد بهبود معانی