با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flock

flɑːk flɒk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    flocks
  • وجه وصفی حال:

    flocking
  • شکل جمع:

    flocks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive
    رمه، گله، گروه، جمعیت، دسته پرندگان، به‌صورت گله و رمه در آمدن، گردآمدن، جمع شدن، ازدحام کردن
    • - a flock of sheep
    • - گله‌ی گوسفند
    • - a flock of birds
    • - یک دسته پرنده
    • - a flock of goats
    • - یک گله‌ی بز
    • - the flock of foreign students
    • - انبوه دانشجویان خارجی
    • - There was a flock of witnesses willing to testify.
    • - شمار زیادی از شهود حاضر بودند که شهادت بدهند.
    • - People flocked to hear him speak.
    • - مردم برای شنیدن سخنانش ازدحام کردند.
    • - Swimmers flocked the shore.
    • - شناگران ساحل را پر کردند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flock

  1. noun congregation
    Synonyms: army, assembly, bevy, brood, cloud, collection, colony, company, convoy, crowd, crush, drift, drove, flight, gaggle, gathering, group, herd, host, legion, litter, mass, multitude, pack, progeny, rout, scores, skein, throng
  2. verb congregate
    Synonyms: collect, converge, crowd, gather, group, herd, huddle, mass, throng, troop
    Antonyms: disperse, separate, spread

ارجاع به لغت flock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flock

لغات نزدیک flock

پیشنهاد بهبود معانی