آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ آبان ۱۴۰۳

    Flight

    flaɪt flaɪt

    شکل جمع:

    flights

    معنی flight | جمله با flight

    noun countable A2

    (هرگونه وسیله‌ی حمل‌ونقل هوایی) پرواز، پرواز هوایی، سفر هوایی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    Our flight from London to Tehran was delayed due to bad weather.

    پرواز ما از لندن به تهران به‌دلیل بد بودن آب‌و‌هوا با تأخیر انجام شد.

    We waited anxiously for information about the next flight.

    ما با نگرانی منتظر اطلاعات مربوط به پرواز بعدی بودیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Flight 416 landed in Shiraz.

    پرواز هوایی شماره‌ی ۴۱۶ در شیراز به زمین نشست.

    A missile's flight toward the target was tracked by the radar system.

    پرواز موشک به‌سوی هدف توسط سامانه‌ی راداری ردیابی شد.

    His dreams of space flight inspired him to study astrophysics.

    رؤیاهای او در مورد پرواز فضایی او را به مطالعه‌ی اخترفیزیک الهام بخشید.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی (پرندگان، حشرات، وسایل حمل‌ونقل‌ هوایی) پرواز دسته‌جمعی، دسته‌ی درحال پرواز، پرواز گروهی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    A sudden flight of sparrows startled everyone in the park.

    پرواز دسته‌جمعی ناگهانی گنجشک‌ها، همه را در پارک متحیر کرد.

    A flight of butterflies danced around the ancient oak tree.

    دسته‌ای از از پروانه‌های درحال پرواز دور درخت بلوط کهن‌سال می‌رقصیدند.

    noun verb - transitive uncountable

    گریز، فرار، مهاجرت، کوچ

    He defeated and put the enemy to flight.

    دشمن را شکست داده و مجبور به فرار کرد.

    The rabbits took to flight with the first shot.

    خرگوش‌ها با اولین شلیک پا به فرار گذاشتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Instability caused a massive flight of capital from the country.

    بی‌ثباتی باعث فرار سرمایه‌های هنگفتی از کشور شد.

    Many people seek a flight from reality through books and movies.

    بسیاری از مردم از‌طریق کتاب و فیلم به‌دنبال گریز از واقعیت هستند.

    noun countable C2

    (معمولاً بین دو طبقه‌ی یک ساختمان) یک‌رشته پلکان، مجموعه‌ای از پله‌ها، راه‌پله

    The old building had a narrow flight.

    ساختمان قدیمی راه‌پله‌ی باریکی داشت.

    The hotel had several flights of stairs leading to the rooftop terrace.

    هتل چندین رشته پلکان داشت که به تراس پشت‌بام منتهی می‌شدند.

    verb - intransitive

    ورزش (در فوتبال) ارسال کردن، به پرواز درآوردن، فرستادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Luka Modrić flighted a ball over the defenders with precision.

    لوکا مودریچ توپ را بادقت از میان مدافعان به پرواز درآورد.

    Roberto Carlos flighted the ball to the striker waiting in the box.

    روبرتو کارلوس توپ را برای مهاجمی که در محوطه‌ی جریمه بود، ارسال کرد.

    verb - transitive

    ورزش (در کریکت) توپ را به‌صورت چرخشی پرتاب کردن

    The coach instructed him to flight the ball.

    مربی به او دستور داد که توپ را به‌صورت چرخشی پرتاب کند.

    To surprise the opponent, she chose to flight the next ball with precision.

    برای غافلگیری حریف، او تصمیم گرفت که پرتاب بعدی را بادقت به‌صورت چرخشی پرتاب کند.

    noun uncountable

    ورزش (در ورزش کریکت) پرواز توپ در هوا

    noun countable

    انواع مختلف مشروبات الکلی (تعدادی از انواع مختلف شراب، آبجو و... برای مزه کردن)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flight

    1. noun flying; journey
      Synonyms:
      trip journey transport navigation aviation departure arrival hop shuttle take-off flying aeronautics avigation winging soaring gliding voyage jump mounting volitation aerial navigation
    1. noun fleeing; departure
      Synonyms:
      escape retreat departure exit running away break out slip getaway escaping retreating breakout lam fugue exodus beat powder escapement getaway car exfiltration spring
      Antonyms:
      staying waiting standing

    Collocations

    flight lieutenant

    (نیروی هوایی انگلیس) ستوان پرواز، افسر پرواز، سروان (نیروی هوایی)

    take flight

    به پرواز درآمدن، به هوا رفتن، (از زمین) بلند شدن

    put to flight

    گریزاندن، وادار به فرار کردن، فراراندن

    take to flight

    گریختن، فرار کردن، به چاک زدن

    سوال‌های رایج flight

    شکل جمع flight چی میشه؟

    شکل جمع flight در زبان انگلیسی flights است.

    ارجاع به لغت flight

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flight

    لغات نزدیک flight

    • - flickery
    • - flier
    • - flight
    • - flight attendant
    • - flight bag
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.