آخرین به‌روزرسانی:

ماهواره به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / maahvaare /

satellite, sputnik

قمر مصنوعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

ماهواره‌ی مخابراتی، ماهواره‌ی رسانگر

communication satellite

ماهواره در بازگشت به زمین به‌کلی سوخت.

On returning to earth the satellite burned up.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ماهواره را در مدار قرار دادن

to orbit a satellite

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماهواره

  1. مترادف:
    قمر مصنوعی ماهوار

ارجاع به لغت ماهواره

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهواره» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماهواره

لغات نزدیک ماهواره

پیشنهاد بهبود معانی