گذشتهی ساده:
mountedشکل سوم:
mountedسومشخص مفرد:
mountsبالارونده، زیادشونده، در حال افزایش (تدریجی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the mounting tension in the room
تنش زیادشونده در اتاق
The mounting debts were causing stress for the young couple.
بدهیهای در حال افزایش باعث ایجاد استرس برای زوج جوان شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mounting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mounting