گذشتهی ساده:
stagedشکل سوم:
stagedسومشخص مفرد:
stagesهنر صحنهی نمایش، نمایش
The staging crew worked tirelessly to set up the props and scenery.
گروه نمایش بی وقفه برای برپایی وسایل و مناظر کار کردند.
The staging area was filled with equipment and tools for the construction of the set.
محوطه صحنه نمایش مملو از تجهیزات و ابزار برای ساخت مجموعه بود.
اسکلت، چوب بست، چفته بندی، سکوب بندی موقت، داربست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The workers carefully climbed up the staging scaffold to reach the higher levels of the building.
کارگران با احتیاط از داربست بالا رفتند تا به سطوح بالاتر ساختمان برسند.
The construction crew set up the staging scaffold before beginning work on the building.
خدمه ساخت و ساز قبل از شروع کار بر روی ساختمان، داربست زدند.
سازماندهی یک رویداد
He is in charge of the staging for the conference.
او وظیفهی سازماندهی این همایش را بر عهده دارد.
The company specializes in event staging.
این شرکت در زمینه سازماندهی یک رویداد تخصص دارد.
پزشکی فرایند کشف میزان رشد سرطان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
That research will improve the diagnosis and staging of cancers.
آن تحقیق تشخیص و مرحلهبندی سرطانها را بهبود می بخشد.
Staging of cancer is an important step in determining the extent of the disease.
کشف میزان رشد سرطان گام مهمی در تعیین وسعت بیماری است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «staging» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/staging