آخرین به‌روزرسانی:

Scaffolding

ˈskæfldɪŋ ˈskæfldɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

داربست، چوب‌بست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The construction workers erected a tall scaffolding to reach the top of the building.

کارگران ساختمانی داربست بلندی بنا کردند تا به بالاترین نقطه‌ی ساختمان برسند.

The workers carefully climbed the scaffolding.

کارگران به‌دقت از داربست بالا رفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scaffolding

  1. noun a temporary framework with a floor, used by workmen
    Synonyms:
    stage platform scaffold staging

ارجاع به لغت scaffolding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scaffolding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scaffolding

لغات نزدیک scaffolding

پیشنهاد بهبود معانی