فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Platform

ˈplætfɔːrm ˈplætfɔːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    platforms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    سکو، جایگاه، تلواره، صحن، زمین بلند که در آن ایستاده سخنرانی کنند، منبر
    • - The Tabriz train will depart from platform no. 4.
    • - قطار تبریز از سکوی شماره‌ی چهار حرکت خواهد کرد.
    • - The passengers were standing on the platform, waiting for the bus.
    • - مسافران در انتظار اتوبوس روی سکو ایستاده بودند.
    • - The pianist performs on a platform so that the audience can see.
    • - پیانیست روی جایگاه برنامه اجرا می‌کند تا تماشاچیان بتوانند خوب او را ببینند.
    • - The speaker stood on the platform and adjusted the microphone.
    • - سخنران در جایگاه ایستاد و میکروفن را تنظیم کرد.
    • - to share a platform with somebody else
    • - به‌صورت مشترک با کس دیگری سخنرانی کردن
    • - platform shoes
    • - کفش لژدار
    • - oil platform
    • - سکوی نفتی
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun countable
    برنامه، سخنرانی
    • - Please address your questions to the platform.
    • - لطفاً اظهارات خود را به سخنران خطاب بفرمایید.
    • - The party's platform also includes economic reforms.
    • - برنامه‌ی حزب شامل اصلاحات اقتصادی نیز می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد platform

  1. noun stand or stage
    Synonyms: belvedere, dais, floor, podium, pulpit, rostrum, scaffold, scaffolding, staging, terrace
  2. noun political stance, promises
    Synonyms: manifesto, objectives, party line, plank, policy, principle, program, soapbox, stump, tenets

ارجاع به لغت platform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «platform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/platform

لغات نزدیک platform

پیشنهاد بهبود معانی