آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ فروردین ۱۴۰۴

    Platform

    ˈplætfɔːrm ˈplætfɔːm

    شکل جمع:

    platforms

    معنی platform | جمله با platform

    noun countable B2

    سکو، جایگاه، تلواره

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    A wooden platform was built near the river for tourists to enjoy the view.

    سکویی چوبی در نزدیکی رودخانه ساخته شد تا گردشگران از منظره لذت ببرند.

    Workers used a metal platform to reach the upper parts of the building.

    کارگران از سکوی فلزی برای دسترسی به قسمت‌های بالایی ساختمان استفاده کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    oil platform

    سکوی نفتی

    noun countable A2

    سکو (در راه‌آهن و ایستگاه اتوبوس)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The Tabriz train will depart from platform no. 4.

    قطار تبریز از سکوی شماره‌ی چهار حرکت خواهد کرد.

    The passengers were standing on the platform, waiting for the bus.

    مسافران در انتظار اتوبوس روی سکو ایستاده بودند.

    noun countable

    سن، جایگاه، سکو

    The pianist performs on a platform so that the audience can see.

    پیانیست روی سن اجرا می‌کند تا تماشاچیان بتوانند خوب او را ببینند.

    The speaker stood on the platform and adjusted the microphone.

    سخنران در جایگاه ایستاد و میکروفن را تنظیم کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to share a platform with somebody else

    به‌صورت مشترک با کس دیگری سخنرانی کردن

    noun uncountable

    انگلیسی بریتانیایی سخنران (شخص یا اشخاص حاضر در جایگاه)

    The moderator introduced each member of the platform before the discussion began.

    مدیر جلسه قبل‌از شروع بحث، هر یک از اعضای هیئت سخنرانان را معرفی کرد.

    The platform addressed a wide range of issues raised by the public.

    سخنرانان به طیف وسیعی از مسائل مطرح‌شده توسط مردم پرداختند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Please address your questions to the platform.

    لطفاً اظهارات خود را به سخنران خطاب بفرمایید.

    noun countable

    کفش لژدار

    She loves wearing platforms because they make her look taller.

    او عاشق پوشیدن کفش‌های لژدار است زیرا او را بلندتر نشان می‌دهند.

    The singer stepped onto the stage wearing glittery platforms.

    خواننده با کفش‌های لژدار براق روی صحنه رفت.

    noun countable C2

    تریبون، فرصت، مجال، بستر، امکان (برای بیان نظر و عقیده به‌صورت عمومی)

    Social media has become a powerful platform for activists to share their messages.

    رسانه‌های اجتماعی به بستری قدرتمند برای فعالان تبدیل شده‌اند تا پیام‌های خود را به اشتراک بگذارند.

    He used his fame as a platform to raise awareness about climate change.

    او از شهرت خود به‌عنوان تریبونی برای افزایش آگاهی درباره‌ی تغییرات اقلیمی استفاده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The debate gave each candidate a platform to express their policies.

    این مناظره به هر نامزد فرصتی داد تا سیاست‌های خود را بیان کند.

    The newspaper provided a platform for diverse opinions.

    این روزنامه امکانی برای بیان نظرات گوناگون فراهم کرد.

    noun singular

    برنامه، وعده، هدف (برنامه‌های حزب سیاسی برای بعد انتخاب شدن)

    The candidate revised his platform to appeal to younger voters.

    نامزد انتخاباتی وعده‌های خود را برای جلب نظر رأی‌دهندگان جوان اصلاح کرد.

    Environmental policies were at the heart of their election platform.

    سیاست‌های زیست‌محیطی در مرکز اهداف انتخاباتی آن‌ها قرار داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The party's platform also includes economic reforms.

    برنامه‌ی حزب شامل اصلاحات اقتصادی نیز می‌شود.

    noun countable

    پلتفرم، بستر (هر نوع سیستم کامپیوتری یا گوشی هوشمند که تعیین‌کننده‌ی نرم‌افزارهای قابل‌اجرا روی آن است)

    The game is available on multiple platforms, including PC, PlayStation, and Xbox.

    این بازی روی چندین پلتفرم از جمله رایانه‌ی شخصی، پلی‌استیشن و ایکس‌باکس در دسترس است.

    Developers need to ensure their apps are compatible with multiple platforms.

    توسعه‌دهندگان باید اطمینان حاصل کنند که برنامه‌هایشان با چندین پلتفرم سازگار است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The software is designed for the Android platform.

    این نرم‌افزار برای بستر اندروید طراحی شده است.

    noun countable

    پلتفرم، بستر (هر نوع شبکه‌ی اجتماعی که امکان برقراری ارتباط را ایجاد می‌کند)

    Many influencers earn money by promoting brands on social media platforms.

    بسیاری از اینفلوئنسرها با تبلیغ برندها در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی درآمد کسب می‌کنند.

    This platform is mainly used for professional networking and business communication.

    این بستر عمدتاً برای شبکه‌سازی حرفه‌ای و ارتباطات تجاری استفاده می‌شود.

    adjective

    لژدار (مربوط به کفش‌ها)

    In the 1970s, platform shoes were a huge fashion trend.

    در دهه‌ی ۱۹۷۰، کفش‌های لژدار ترند بزرگ مد بودند.

    She walked carefully in her platform boots.

    او با احتیاط با بوت‌های لژدار خود راه می‌رفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد platform

    1. noun stand or stage
      Synonyms:
      floor dais podium stage rostrum stand scaffolding staging scaffold terrace belvedere
    1. noun political stance, promises
      Synonyms:
      policy principle program objectives tenets manifesto party line plank stump soapbox

    سوال‌های رایج platform

    شکل جمع platform چی میشه؟

    شکل جمع platform در زبان انگلیسی platforms است.

    ارجاع به لغت platform

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «platform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/platform

    لغات نزدیک platform

    • - platen
    • - plater
    • - platform
    • - platform bed
    • - platform rocker
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.