شکل جمع:
policiesسیاست، خط مشی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
Government policy aims to reduce unemployment and support small businesses.
سیاست دولت بر کاهش بیکاری و حمایت از کسبوکارهای کوچک تمرکز دارد.
The company has a strict policy against smoking in the workplace.
شرکت، خطمشی سختگیرانهای در برابر سیگار کشیدن در محل کار دارد.
a policy of neutrality
سیاست بیطرفی
the policy adopted by the government
سیاستی که دولت اتخاذ کرده است
policy maker
سیاستگذار
Iran's foreign policy
سیاست خارجی ایران
بیمهنامه، سند بیمه، قرارداد بیمه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Before signing the policy, read all the terms and conditions carefully.
قبلاز امضای بیمهنامه، تمام شرایط و مقررات را با دقت بخوان.
She lost her car insurance policy and had to request a new one.
او سند بیمهی خودرویش را گم کرد و مجبور شد یکی جدید درخواست کند.
سیاستمداری، مصلحتاندیشی، کاردانی، زرنگی، زیرکی، تدبیر، دوراندیشی، خردورزی، درایت
She concealed her sorrow with great policy.
با کمال زیرکی اندوه خود را پنهان کرد.
Her policy in dealing with difficult people always impressed me.
دوراندیشی او در برخورد با افراد سختگیر همیشه مرا تحتتأثیر قرار میداد.
the policy or impolicy of such actions
عاقلانه بودن یا غیرعاقلانه بودن چنین اقداماتی
شکل جمع policy در زبان انگلیسی policies است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «policy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/policy