شکل جمع:
policiesسیاست، خط مشی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a policy of neutrality
سیاست بیطرفی
the policy adopted by the government
سیاستی که دولت اتخاذ کرده است
policy maker
سیاستگذار
Iran's foreign policy
سیاست خارجی ایران
What is your policy toward Afghan immigrants?
سیاست شما نسبت به مهاجران افغان چیست؟
سیاستمداری، مصلحتاندیشی، کاردانی، اقدام عاقلانه، زرنگی، زیرکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She concealed her sorrow with great policy.
با کمال زیرکی اندوه خود را پنهان کرد.
the policy or impolicy of such actions
عاقلانه بودن یا غیرعاقلانه بودن چنین اقداماتی
بیمهنامه، ورقه بیمه، سند معلق به انجام شرطی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «policy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/policy