شکل جمع:
methodsروش، اسلوب، طریقه، متد، شیوه، راه، طریقه، طرز، عنوان، سیاق، نوع، سبک
a new method of tax collection
شیوهی جدید وصول مالیات
more effective educational methods
روشهای آموزشی مؤثرتر
Soon he found the method for the performance of his duties.
بهزودی به شیوهی انجام وظایفش پی برد.
There are three methods of getting rich.
پولدارشدن دارای سه شگرد است.
Each process involves a special method.
هر فرایندی لم بهخصوصی دارد.
There is not much method in the way they hire people.
طریقهی استخدام از سوی آنان چندان حساب و کتاب ندارد.
Method acting
بازیگری به روش متد
شگرد، آرنگ، لم، روال، هنجار، گواش، ترتیب، نظم، حساب و کتاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a man of accuracy and strict method.
او آدم دقیق و با نظم و ترتیبی است.
منطق پشت کارها و رفتارها، دلیل رفتارها، هدف پشت رفتارهای عموماً عجیب
there is method in his madness
ظاهراً رفتارش عجیب است؛ ولی دلیل دارد، دیوانگی او حساب شدهاست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «method» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/method