شکل جمع:
waysتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- از طریق، از راه 2- بهخاطر
force one's way (through something)
به زور راه خود را (از میان چیزی) باز کردن
از مسافت دور (در عقب)، از مدتها پیش
سد راه، در جلو راه (کسی)
جدا شدن راهها، انشعاب جاده
1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملاً، صددرصد
در ضمن، ضمناً، راستی
جایگزین شدن، عرصه را (برای کسی یا چیزی) خالی کردن
راه باز کردن، خود را کنار کشیدن
از پای درآمدن، مقهور شدن، کوتاه آمدن
go one's way (or come one's way)
بر وفق مراد کسی بودن
بهعمد کاری را انجام دادن، کوشیدن، فعالیت فوقالعاده کردن
نابود شدن، دچار همان سرنوشت شدن
کاملاً به میل خود عمل کردن، صاحب اختیار بودن
هم خدا و هم خرما را داشتن، از هر دو امکان برخوردار بودن
بهگونهای، بهنوعی، بهطریقی، از جهتی، یکجورهایی، راستش، تا حدی، تا اندازهای
1- سرمشق بودن، نمونه بودن 2- پیشگام بودن، پیشاپیش حرکت کردن
1- پیشرفت کردن 2- ادامه دادن 3- کامیاب شدن
1- در شرف موت، درحال مرگ 2- روبهزوال، درحال از مد افتادن
جدایی، پایان همکاری یا رابطه
1- مایل یا آماده به انجام کاری بودن 2- انجامشدنی پنداشتن
(قدیمی - شاعرانه) به مسافرت رفتن
در حرکت، در دست اقدام، در شرف وقوع
احسنت!، آفرین!، دمت گرم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «way» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/way