با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tendency

ˈtendənsi ˈtendənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tendencies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
گرایش، تمایل، میل، استعداد، زمینه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the tendency of some writers toward leftist ideas
- گرایش برخی نویسندگان به عقاید چپی
- Jaffar's tendency to get fat
- استعداد جعفر در چاق شدن
- homicidal tendency
- تمایل به آدم‌کشی
- He has a tendency toward exaggeration.
- او اهل غلو کردن است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tendency

  1. noun inclination to think or do in a certain way
    Synonyms: addiction, affection, bent, bias, current, custom, disposition, drift, habit, impulse, inclining, leaning, liability, mind, mindset, partiality, penchant, predilection, predisposition, proclivity, proneness, propensity, readiness, run, set, shift, slant, susceptibility, temperament, thing, trend, turn, type, usage, way, weakness
  2. noun direction of movement
    Synonyms: aim, bearing, bent, bias, course, current, curve, drift, drive, heading, inclination, leaning, movement, purport, run, shift, tenor, trend, turn, turning, way

ارجاع به لغت tendency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tendency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tendency

لغات نزدیک tendency

پیشنهاد بهبود معانی