شخصیت، مشرب، خلقوخو، مزاج، حالت
He has a warm and friendly disposition.
او شخصیت گرم و مهربانی دارد.
She woke up with a nasty disposition.
او با خلق بدی از خواب بیدار شد.
تمایل، گرایش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a disposition to deceive
تمایل به فریب دادن
The human disposition to war and violence
تمایل بشر به جنگ و خشونت
فروش، فروش دارایی، واگذاری (پول یا ملک)
The disposition of the estate was a lengthy process.
واگذاری دارایی یک فرآیند طولانی بود.
The disposition of the company's assets was handled by a team of lawyers.
فروش داراییهای شرکت توسط تیمی از وکلا انجام شد.
حقوق رسیدگی (در دادگاه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The disposition of the legal case was finally reached after months of deliberation.
سرانجام پس از ماهها بحث و بررسی، رسیدگی به پروندهی قضایی به نتیجه رسید.
The court's disposition of the case was fair and just.
رسیدگی دادگاه به پرونده منصفانه و عادلانه بود.
طرز قرارگیری، شکل قرارگیری، چیدمان، استقرار
The disposition of the artillery was shown on the map.
طرز قرارگیری توپخانه روی نقشه نشان داده شد.
The teacher changed the students' disposition.
معلم شکل قرارگیری دانشآموزان را تغییر داد.
اختیار، قدرت اختیار
The highest power of man is the power of disposition.
والاترین قدرت انسان، قدرت اختیار است.
Man has disposition.
انسان دارای قدرت اختیار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disposition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disposition