امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Regulation

ˌreɡjəˈleɪʃn ˌreɡjəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    regulations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
قاعده، دستور، قانون، آیین‌نامه، مقرره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- according to regulations
- طبق مقررات
- Observe the regulations.
- مقررات را رعایت کنید.
- a regulation cap for nurses
- کلاه مقرر شده برای پرستاران
- the regulation components of a Thanksgiving dinner
- مخلفات مقرره شام عید شکرگزاری
noun
تنظیم، تعدیل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regulation

  1. noun managing, organizing
    Synonyms: adjustment, administration, arrangement, classification, codification, control, coordination, direction, governance, governing, government, guidance, handling, management, moderation, modulation, reconciliation, regimentation, reorganization, settlement, standardization, superintendence, supervision, systematization, tuning
    Antonyms: deregulation, disorganization, mismanagement
  2. noun rule, requirement
    Synonyms: bible, book, canon, chapter and verse, code, commandment, decree, decretum, dictate, direction, edict, law, no-nos, numbers, order, ordinance, precept, prescript, principle, procedure, reg, standing order, statute
    Antonyms: lawlessness

لغات هم‌خانواده regulation

ارجاع به لغت regulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regulation

لغات نزدیک regulation

پیشنهاد بهبود معانی