Regulator

ˈreɡjəleɪt̬ər ˈreɡjəleɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun C1
تنظیم‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
تنظیم‌کننده، تعدیل‌کننده، آلت تعدیل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regulator

  1. noun A control that maintains a steady speed in a machine (as by controlling the supply of fuel)
    Synonyms: governor, control, thermostat, valve, dial, switch, damper, adjuster, transformer, clock, lever, director, index, knob, button, manager, pressure-valve, safety device

لغات هم‌خانواده regulator

ارجاع به لغت regulator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regulator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regulator

لغات نزدیک regulator

پیشنهاد بهبود معانی