گذشتهی ساده:
leveredشکل سوم:
leveredسومشخص مفرد:
leversوجه وصفی حال:
leveringشکل جمع:
leversاهرم، دیلم، اهرم کردن، با اهرم بلند کردن،با اهرم تکان دادن (با over و up وغیره)، تبدیل به اهرم کردن، (در ترازو و غیره) شاهین، میله، میله اهرم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Give me a long enough lever and I will lift the world.
به من اهرمی بده که درازای کافی داشته باشد و من جهان را (با آن) بلند خواهم کرد.
I levered the big rock into position.
با اهرم سنگ بزرگ را در جای خود قرار دادم.
They used food as a lever to make the prisoners obedient.
از خوراک بهعنوان وسیلهای برای مطیع ساختن زندانیان استفاده کردند.
They are trying to lever him out of his job as head of the company.
دارند میکوشند با اعمال فشار او را از شغل ریاست شرکت بردارند.
Pull the lever and the machine will start.
دسته را بکش، موتور روشن میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lever» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lever