فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Prise

praɪz praɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prised
  • شکل سوم:

    prised
  • سوم شخص مفرد:

    prises
  • وجه وصفی حال:

    prising

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    به زور جدا کردن، با اهرم یا وسیله بلند کردن
    • - She used a knife to prise open the lid.
    • - او از یک چاقو برای باز کردن در استفاده کرد.
    • - He prised her fingers from the bag and took it from her.
    • - انگشتان او را به‌زور از کیف جدا کرد و کیف را از او گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد prise

  1. verb Regard highly; think much of
    Synonyms: respect, esteem, value, prize
    Antonyms: disrespect, disesteem
  2. verb To move or force, especially in an effort to get something open; :
    Synonyms: pry, prize, lever, jimmy

ارجاع به لغت prise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prise

لغات نزدیک prise

پیشنهاد بهبود معانی