گذشتهی ساده:
prisedشکل سوم:
prisedسومشخص مفرد:
prisesوجه وصفی حال:
prisingبه زور جدا کردن، با اهرم یا وسیله بلند کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She used a knife to prise open the lid.
او از یک چاقو برای باز کردن در استفاده کرد.
He prised her fingers from the bag and took it from her.
انگشتان او را بهزور از کیف جدا کرد و کیف را از او گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prise