آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Value

ˈvæljuː ˈvæljuː

گذشته‌ی ساده:

valued

شکل سوم:

valued

سوم‌شخص مفرد:

values

وجه وصفی حال:

valuing

شکل جمع:

values

معنی value | جمله با value

noun countable uncountable B1

ارزش، قدر، ارج، ارزندگی، مرغوبیت، ارزمندی، بهاوری، شایگانی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

the value of a U.S. dollar

ارزش یک دلار امریکا

The value of this Tabriz carpet will increase every year.

ارزش این فرش تبریز هر سال بیشتر خواهد شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His friendship has a lot of value.

دوستی او بسیار ارزش دارد.

It has no value at all.

اصلاً ارزشی ندارد.

We always get value for money in that shop.

در آن مغازه همیشه (با پولمان) کالای مرغوب گیر می‌آوریم.

Many values have cultural roots.

بسیاری از ارزش‌ها ریشه‌ی فرهنگی دارند.

numerical value

مقدار عددی

moral values

ارزش‌های اخلاقی

Human values are also subject to change.

ارزش‌های انسانی هم دستخوش دگرگونی می‌شود.

The police seized cocaine valued at »10 million.

پلیس (مقداری) کوکائین به ارزش ده میلیون پوند را توقیف کرد.

to value one's good health

قدر سلامتی خود را دانستن

a valued friend

یک دوست ارزشمند

value the days of your youth!

قدر ایام جوانی را بدان!

I value the sacrifices of the past generations.

برای فداکاری‌های ‌نسل‌های گذشته ارزش قائلم.

a society that values education

جامعه‌ای که برای آموزش‌و‌پرورش ارزش قائل است

His opinion is of no value.

عقیده‌ی او ارزشی ندارد.

Aslan puts a high value on his appearance.

اصلان به قیافه و ظاهر خود اهمیت زیادی می‌دهد.

noun countable uncountable

بها، قیمت، مقدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

We offer the buyer good value at the right price.

ما به خریدار مرغوبیت و قیمت مناسب عرضه می‌کنیم.

noun countable

(ریاضی) قدر، کمیت، چندی

absolute value

قدر مطلق

verb - transitive

قیمت کردن

verb - transitive

قدردانی کردن، گرامی داشتن

verb - transitive

ارزشیابی کردن، ارزش چیزی را معین کردن، برآورد کردن

The bank will value your property.

بانک ملک شما را ارزشیابی خواهد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد value

  1. noun financial worth

Collocations

of no value

بی‌ارزش

of value

دارای ارزش، ارزشمند

Idioms

put a value on something

(چیزی) قیمت گذاشتن، بها را تعیین کردن، قیمت‌گذاری کردن، ارزش را مشخص کردن، قیمت را تعیین کردن

لغات هم‌خانواده value

سوال‌های رایج value

گذشته‌ی ساده value چی میشه؟

گذشته‌ی ساده value در زبان انگلیسی valued است.

شکل سوم value چی میشه؟

شکل سوم value در زبان انگلیسی valued است.

شکل جمع value چی میشه؟

شکل جمع value در زبان انگلیسی values است.

وجه وصفی حال value چی میشه؟

وجه وصفی حال value در زبان انگلیسی valuing است.

سوم‌شخص مفرد value چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد value در زبان انگلیسی values است.

ارجاع به لغت value

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «value» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/value

لغات نزدیک value

پیشنهاد بهبود معانی