فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Like

laɪk laɪk

گذشته‌ی ساده:

liked

شکل سوم:

liked

سوم‌شخص مفرد:

likes

وجه وصفی حال:

liking

شکل جمع:

likes

صفت تفضیلی:

more like

صفت عالی:

most like

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A1

دوست داشتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

I like apples, but I love pears.

من سیب دوست دارم، ولی عاشق گلابی هستم.

I like walking.

من پیاده‌روی را دوست دارم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A person's likes and dislikes.

آنچه شخص دوست دارد و آنچه که دوست ندارد.

I like him because he is a kind man.

من از او خوشم می‌آید؛ چون مرد مهربانی است.

verb - transitive

پسندیدن، لایک کردن (در شبکه‌های اجتماعی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He liked Fast Dictionary's post on X.

او پست فست‌دیکشنری در X را پسندید.

I like your post!

من پست شما را می‌پسندم!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She liked my photo on Instagram.

او عکس من در اینستاگرام را لایک کرد.

verb - transitive

خواستن، تمایل داشتن

You can leave whenever you like.

هرموقع که بخواهی می‌توانی بروی.

I would like to meet him.

دلم می‌خواهد او را ملاقات کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I feel like sleeping a little more.

دلم می‌خواهد کمی بیشتر بخوابم.

conjunction preposition

شبیه، مثل، مانند، نظیر، مشابه، همانند، چون، همان‌طور که، همچنان که، آن‌طور که

She sings like a bird.

او مانند پرنده آواز می‌خواند.

He seems like a man without hope.

او ظاهر مردی را دارد که عاری از امید است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He and his brother are like each other.

او و برادرش شبیه به هم هستند.

They behaved like children.

آنان مثل بچه رفتار کردند.

He has a house like mine.

او یک خانه مانند خانه‌ی من دارد.

like a lion

همچون شیر

fruits like apples, pears,and grapes

میوه‌هایی مانند سیب و گلابی و انگور

This book is nothing like I've ever read before.

مانند این کتاب را هرگز پیش از این نخوانده بودم.

She is like an angel.

او مثل فرشته است.

It was just like you said.

درست همان‌گونه‌ای بود که شما گفتید.

conjunction preposition

انگار، گویی

He acts like he's stupid!

جوری رفتار می‌کنه انگار احمقه!

It looks like snow.

گویی قراره برف بباره.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It looked like a terrible nightmare.

گویی کابوس وحشتناکی بود.

preposition

ویژگیِ، خصوصیتِ، اخلاقِ

It's not like him to be so quiet.

مطابق با ویژگی او نیست که این‌قدر ساکت باشد.

I'm worried about your brother- it isn't like him to be so late.

نگران برادرت هستم. خصوصیت او نیست که این‌قدر دیر بیاید.

preposition

مانند، از قبیل، از جمله

I enjoy outdoor activities like hiking and camping.

از فعالیت‌های خارج از خانه مانند پیاده‌روی و کمپینگ لذت می‌برم.

The store sells a range of products, like clothing, accessories, and home decor.

این فروشگاه طیف وسیعی از محصولات از قبیل پوشاک، لوازم جانبی و دکوراسیون منزل را می‌فروشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He has a variety of hobbies, like painting, playing guitar, and photography.

او سرگرمی‌های مختلفی از جمله نقاشی، نواختن گیتار و عکاسی دارد.

noun countable

پسند، لایک (در شبکه‌های اجتماعی)

Her post got so many likes.

پست او خیلی لایک گرفت.

Thank you for the likes on my new blog post!

بابت پسندهای پست جدید وبلاگم از شما متشکرم!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I always appreciate your likes and support.

همیشه قدردان پسندها و حمایت‌های شما هستم.

adjective

شبیه، مثل هم، مشابه، همانند، یکسان، شبیه به هم

I find comfort in the fact that it's good to be surrounded by people with like minds.

من از این واقعیت که احاطه شدن توسط افرادی با ذهن‌های مشابه خوب است، احساس راحتی می‌کنم.

Maybe my employer's expectation for me to respond to his bantering in a like manner is unreasonable.

شاید توقع کارفرمای من از من که به شوخی‌های او پاسخی مشابه بدهم، غیرمنطقی باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a cup of sugar and the like amount of flour

یک فنجان شکر و مقدار مساوی (یا همان مقدار) آرد

adjective

فیزیک مشابه (اشاره به قطب‌های آهن‌ربا)

The like poles of a magnet repel each other.

قطب‌های مشابه آهن‌ربا یکدیگر را دفع می‌کنند.

The like poles of a magnet have the same charge.

قطب‌های مشابه آهن‌ربا بار یکسانی دارند.

suffix

-مانند، -وار

watercolor-like

آبرنگ‌مانند

a cloud-like texture

بافت ابروار

noun

علاقه

Her like for horror movies surprised her friends.

علاقه‌ی او به فیلم‌های ترسناک دوستانش را شگفت‌زده کرد.

My sister has a strong like for spicy food.

خواهرم علاقه‌ی زیادی به غذاهای تند دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I have a particular like for classical music.

علاقه‌ی خاصی به موسیقی کلاسیک دارم.

preposition

همان‌طور که، همان‌گونه که

Like I told you, we went out.

همون‌طور که گفتم، رفتیم بیرون.

Like I told you, I have no money.

همان‌طور که گفتم، پول ندارم.

adverb

شاید، محتملاً، احتمالاً

I feel like we're going to be late for the meeting.

احساس می‌کنم شاید برای جلسه دیر برسم.

Like as not, he's already dead.

احتمالاً تاکنون مرده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It seems like it's going to rain today.

به نظر می‌رسد امروز شاید باران ببارد.

adverb

تقریباً، حدوداً

The team is like 90% sure they will win the game.

این تیم تقریباً نود درصد مطمئن است که برنده‌ی بازی خواهد شد.

The box weighs like 20 kilograms.

وزن این جعبه حدوداً بیست کیلوگرم است.

auxiliary verb

نزدیک بود که

He like to broke the window down.

نزدیک بود پنجره را بشکند.

My heart raced as I stood on the edge of the cliff, feeling like I was going to fall.

وقتی روی لبه‌ی صخره ایستاده بودم، قلبم تند تند می‌زد و احساس کردم نزدیک بود بیفتم.

verb - transitive

(مهجور) مقایسه کردن، تشبیه کردن، همانند پنداشتن

They say I am very much like my father.

می‌گویند من خیلی شبیه پدرم هستم.

to be like something

به چیزی شبیه بودن، همانند بودن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

What is he like?

او چه جور آدمی است؟

verb - transitive informal

برنده پنداشتن

I like New York in the World Series.

فکر می‌کنم در مسابقات جهانی نیویورک برنده شود.

I like Esteghlal in the matches.

فکر می‌کنم استقلال در مسابقات برنده شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد like

  1. adjective similar
    Synonyms:
    same alike related equal close analogous comparable equivalent matching consistent parallel corresponding uniform identical resembling compatible cognate twin consonant akin allied approximating conforming homologous commensurate double approximative selfsame near such according to unlike dissimilar not unlike equaling relating in the manner of much the same on the order of congeneric allying undifferentiated agnate jibing congenerous coextensive not far from
    Antonyms:
    different unlike dissimilar
  1. verb enjoy, be fond of
    Synonyms:
    love appreciate adore care for fancy relish cherish admire prize approve delight in be fond of take to be keen on be partial to be pleased by take delight in take satisfaction in derive pleasure from get a kick out of go for rejoice in savor esteem find appealing care to dote on be sweet on dig hold dear indulge in luxuriate in revel in stuck on exclaim feast on hanker for
    Antonyms:
    hate dislike despise
  1. verb choose, feel inclined
    Synonyms:
    want prefer select wish desire feel like care to will fancy feel inclined feel disposed incline toward please
    Antonyms:
    dislike ignore

Collocations

like that

آن‌گونه، آن‌جور، از آن قبیل

nothing like

کاملاً متفاوت، اصلاً ناهمانند

something like

تقریباً مثل، تا اندازه‌ای همانند

Idioms

and the like

و غیره، قس علی‌هذا

like a book

1- به زبان کتابی، لفظ قلم 2- با فهم کامل، به‌طور واضح و آشکار

like anything

(عامیانه) خیلی، بسیار،به‌شدت

like attracts like

کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز

like blazes (or crazy or the devil, etc.)

(عامیانه) با کمال شدت یا سرعت یا اشتیاق

Idioms بیشتر

like father, like son

پسر شبیه پدرش است، پسر به پدرش می‌رود (پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر) (تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش) (پدر و پسر، لِنگه‌ی همدیگه‌ن)

no fool like an old fool

بدترین نوع احمق، احمق پیر است، هر چه پیرتر می‌شه، احمق‌تر می‌شه.

more like it

(عامیانه) بیشتر طبق دلخواه

eat like a horse

پرخوری کردن، مثل گاو غذا خوردن، اشتهای خوبی داشتن

لغات هم‌خانواده like

  • verb - transitive
    like

ارجاع به لغت like

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «like» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/like

لغات نزدیک like

پیشنهاد بهبود معانی