گذشتهی ساده:
likedشکل سوم:
likedسومشخص مفرد:
likesوجه وصفی حال:
likingشکل جمع:
likesصفت تفضیلی:
more likeصفت عالی:
most likeدوست داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
I like apples, but I love pears.
من سیب دوست دارم، ولی عاشق گلابی هستم.
I like walking.
من پیادهروی را دوست دارم.
A person's likes and dislikes.
آنچه شخص دوست دارد و آنچه که دوست ندارد.
I like him because he is a kind man.
من از او خوشم میآید؛ چون مرد مهربانی است.
پسندیدن، لایک کردن (در شبکههای اجتماعی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He liked Fast Dictionary's post on X.
او پست فستدیکشنری در X را پسندید.
I like your post!
من پست شما را میپسندم!
She liked my photo on Instagram.
او عکس من در اینستاگرام را لایک کرد.
خواستن، تمایل داشتن
You can leave whenever you like.
هرموقع که بخواهی میتوانی بروی.
I would like to meet him.
دلم میخواهد او را ملاقات کنم.
I feel like sleeping a little more.
دلم میخواهد کمی بیشتر بخوابم.
شبیه، مثل، مانند، نظیر، مشابه، همانند، چون، همانطور که، همچنان که، آنطور که
She sings like a bird.
او مانند پرنده آواز میخواند.
He seems like a man without hope.
او ظاهر مردی را دارد که عاری از امید است.
He and his brother are like each other.
او و برادرش شبیه به هم هستند.
They behaved like children.
آنان مثل بچه رفتار کردند.
He has a house like mine.
او یک خانه مانند خانهی من دارد.
like a lion
همچون شیر
fruits like apples, pears,and grapes
میوههایی مانند سیب و گلابی و انگور
This book is nothing like I've ever read before.
مانند این کتاب را هرگز پیش از این نخوانده بودم.
She is like an angel.
او مثل فرشته است.
It was just like you said.
درست همانگونهای بود که شما گفتید.
انگار، گویی
He acts like he's stupid!
جوری رفتار میکنه انگار احمقه!
It looks like snow.
گویی قراره برف بباره.
It looked like a terrible nightmare.
گویی کابوس وحشتناکی بود.
ویژگیِ، خصوصیتِ، اخلاقِ
It's not like him to be so quiet.
مطابق با ویژگی او نیست که اینقدر ساکت باشد.
I'm worried about your brother- it isn't like him to be so late.
نگران برادرت هستم. خصوصیت او نیست که اینقدر دیر بیاید.
مانند، از قبیل، از جمله
I enjoy outdoor activities like hiking and camping.
از فعالیتهای خارج از خانه مانند پیادهروی و کمپینگ لذت میبرم.
The store sells a range of products, like clothing, accessories, and home decor.
این فروشگاه طیف وسیعی از محصولات از قبیل پوشاک، لوازم جانبی و دکوراسیون منزل را میفروشد.
He has a variety of hobbies, like painting, playing guitar, and photography.
او سرگرمیهای مختلفی از جمله نقاشی، نواختن گیتار و عکاسی دارد.
پسند، لایک (در شبکههای اجتماعی)
Her post got so many likes.
پست او خیلی لایک گرفت.
Thank you for the likes on my new blog post!
بابت پسندهای پست جدید وبلاگم از شما متشکرم!
I always appreciate your likes and support.
همیشه قدردان پسندها و حمایتهای شما هستم.
شبیه، مثل هم، مشابه، همانند، یکسان، شبیه به هم
I find comfort in the fact that it's good to be surrounded by people with like minds.
من از این واقعیت که احاطه شدن توسط افرادی با ذهنهای مشابه خوب است، احساس راحتی میکنم.
Maybe my employer's expectation for me to respond to his bantering in a like manner is unreasonable.
شاید توقع کارفرمای من از من که به شوخیهای او پاسخی مشابه بدهم، غیرمنطقی باشد.
a cup of sugar and the like amount of flour
یک فنجان شکر و مقدار مساوی (یا همان مقدار) آرد
فیزیک مشابه (اشاره به قطبهای آهنربا)
The like poles of a magnet repel each other.
قطبهای مشابه آهنربا یکدیگر را دفع میکنند.
The like poles of a magnet have the same charge.
قطبهای مشابه آهنربا بار یکسانی دارند.
-مانند، -وار
watercolor-like
آبرنگمانند
a cloud-like texture
بافت ابروار
علاقه
Her like for horror movies surprised her friends.
علاقهی او به فیلمهای ترسناک دوستانش را شگفتزده کرد.
My sister has a strong like for spicy food.
خواهرم علاقهی زیادی به غذاهای تند دارد.
I have a particular like for classical music.
علاقهی خاصی به موسیقی کلاسیک دارم.
همانطور که، همانگونه که
Like I told you, we went out.
همونطور که گفتم، رفتیم بیرون.
Like I told you, I have no money.
همانطور که گفتم، پول ندارم.
شاید، محتملاً، احتمالاً
I feel like we're going to be late for the meeting.
احساس میکنم شاید برای جلسه دیر برسم.
Like as not, he's already dead.
احتمالاً تاکنون مرده است.
It seems like it's going to rain today.
به نظر میرسد امروز شاید باران ببارد.
تقریباً، حدوداً
The team is like 90% sure they will win the game.
این تیم تقریباً نود درصد مطمئن است که برندهی بازی خواهد شد.
The box weighs like 20 kilograms.
وزن این جعبه حدوداً بیست کیلوگرم است.
نزدیک بود که
He like to broke the window down.
نزدیک بود پنجره را بشکند.
My heart raced as I stood on the edge of the cliff, feeling like I was going to fall.
وقتی روی لبهی صخره ایستاده بودم، قلبم تند تند میزد و احساس کردم نزدیک بود بیفتم.
(مهجور) مقایسه کردن، تشبیه کردن، همانند پنداشتن
They say I am very much like my father.
میگویند من خیلی شبیه پدرم هستم.
to be like something
به چیزی شبیه بودن، همانند بودن
What is he like?
او چه جور آدمی است؟
برنده پنداشتن
I like New York in the World Series.
فکر میکنم در مسابقات جهانی نیویورک برنده شود.
I like Esteghlal in the matches.
فکر میکنم استقلال در مسابقات برنده شود.
آنگونه، آنجور، از آن قبیل
کاملاً متفاوت، اصلاً ناهمانند
تقریباً مثل، تا اندازهای همانند
و غیره، قس علیهذا
1- به زبان کتابی، لفظ قلم 2- با فهم کامل، بهطور واضح و آشکار
(عامیانه) خیلی، بسیار،بهشدت
کند همجنس با همجنس پرواز
like blazes (or crazy or the devil, etc.)
(عامیانه) با کمال شدت یا سرعت یا اشتیاق
پسر شبیه پدرش است، پسر به پدرش میرود (پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر) (تره به تخمش میره، حسنی به باباش) (پدر و پسر، لِنگهی همدیگهن)
بدترین نوع احمق، احمق پیر است، هر چه پیرتر میشه، احمقتر میشه.
(عامیانه) بیشتر طبق دلخواه
پرخوری کردن، مثل گاو غذا خوردن، اشتهای خوبی داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «like» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/like