با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Go For

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B1
به کار رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
phrasal verb
حمله کردن
phrasal verb
پسندیدن، پذیرفتن، دوست داشتن
- I don't go for ice cream.
- بستنی دوست ندارم.
phrasal verb
تلاش کردن برای به‌ دست آوردن چیزی
- She tripped me as I went for the ball.
- او مرا در حالی که در تلاش برای بدست آوردن توپ بودم به زمین انداخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد go for

  1. phrasal verb reach
    Synonyms: clutch at, fetch, obtain, outreach, seek, stretch for
  2. phrasal verb like, choose
    Synonyms: accept, admire, approbate, approve, be attracted to, be fond of, care for, countenance, fancy, favor, hold with, prefer
    Antonyms: dislike, hate
  3. phrasal verb attack
    Synonyms: assail, assault, launch at, run at, rush, rush upon, set upon, spring at
    Antonyms: surrender, yield
  4. phrasal verb Undertake (an action)
  5. phrasal verb Develop a strong interest in
  6. phrasal verb Apply equally to

ارجاع به لغت go for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/go-for

لغات نزدیک go for

پیشنهاد بهبود معانی