آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Rush

rʌʃ rʌʃ

گذشته‌ی ساده:

rushed

شکل سوم:

rushed

سوم‌شخص مفرد:

rushes

وجه وصفی حال:

rushing

شکل جمع:

rushes

معنی rush | جمله با rush

verb - intransitive verb - transitive B2

با عجله رفتن، با عجله انجام دادن، شتاب کردن، عجله کردن، سراسیمه رفتن، هجوم بردن

We rushed him to the hospital.

به‌سرعت او را به بیمارستان بردیم.

you rushed me so much that I burned my finger!

آن‌قدر مرا هول کردی که دستم را سوزاندم!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The bill was rushed through the parliament without proper discussion.

بدون مذاکره‌ی کافی لایحه را باعجله از تصویب مجلس گذراندند.

a thought rushing into his mind

اندیشه‌ای که به‌سرعت به مغزش خطور می‌کرد

verb - transitive

هجوم بردن، یورش بردن، حمله‌ور شدن، تاختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They rushed the castle walls before the defenders could react.

آن‌ها پیش‌از آنکه مدافعان واکنش نشان دهند به دیوارهای قلعه هجوم آوردند.

The soldiers rushed the enemy camp at dawn.

سربازان در سپیده‌دم به اردوگاه دشمن یورش بردند.

verb - intransitive

ورزش (فوتبال آمریکایی) با توپ دویدن، یورش بردن به بازیکن صاحب توپ

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

The player rushed through the defensive line to score a touchdown.

بازیکن از میان خط دفاعی دوید و تاچ‌داون را به ثمر رساند.

The defense rushed the quarterback and sacked him.

بازیکنان دفاع به کوارتر‌بک یورش بردند و او را به زمین زدند.

verb - intransitive verb - transitive

گذراندن دوره‌ی آشنایی با انجمن‌های دانشجویی، عضوگیری انجمن‌های دانشجویی (در بعضی دانشگاه‌های آمریکا)

He wasn’t sure if he wanted to rush or stay independent.

او مطمئن نبود که می‌خواهد در فرایند جذب انجمن‌ها شرکت کند یا مستقل بماند.

The fraternity hosted several events to attract students who were rushing.

انجمن برادری چندین رویداد برگزار کرد تا دانشجویانی را که در دوره‌ی آشنایی شرکت می‌کردند، جذب کند.

noun singular B2

عجله، شتاب، هول‌وولا، سراسیمگی

She finished the project in a rush and made several mistakes.

او پروژه را با سراسیمگی تمام کرد و چندین اشتباه مرتکب شد.

Abbas did everything at a rush.

عباس همه‌ی کارها را باشتاب انجام می‌داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Why so much rush?

چرا این همه عجله؟

noun singular C2

هجوم، ازدحام، شلوغی

We need extra staff to handle the lunch rush at the restaurant.

ما برای مدیریت شلوغی هنگام ناهار در رستوران به کارکنان اضافی نیاز داریم.

I always avoid the morning rush on the subway.

من همیشه از ازدحام صبحگاهی در مترو دوری می‌کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the morning rush

شلوغی (جاده‌ها و خیابان‌ها) در بامداد

rush hours

ساعات شلوغی (جاده‌ها یا خیابان‌ها)

noun singular C2

حمله، یورش، هجوم، حرکت ناگهانی (برای رفتن به جایی)

The crowd made a rush at the stage when the singer appeared.

جمعیت هنگام ظاهر شدن خواننده به سمت صحنه هجوم آورد.

The soldiers made a rush against the enemy’s position.

سربازان به مواضع دشمن یورش بردند.

noun singular

تب، موج مهاجرت، هجوم، یورش، کوچ (به جایی به‌دلیل منفعت اقتصادی)

The diamond rush attracted adventurers from all over the world.

تب الماس ماجراجویانی از سراسر جهان را جذب کرد.

The internet boom created a rush of investors into tech companies.

رونق اینترنت، موجی از سرمایه‌گذاران را به سوی شرکت‌های فناوری کشاند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the California gold rush of 1849

هجوم مردم به کالیفرنیا برای یافتن طلا در 1849

noun countable

ورزش (فوتبال آمریکایی) راش (یورش دفاع به بازیکن صاحب توپ یا دویدن با توپ)

The defense made a successful rush and tackled the ball carrier.

بازیکنان دفاع راش موفقی انجام دادند و بازیکن صاحب توپ را زمین‌گیر کردند.

The quarterback was stopped on a short rush attempt.

کوارتر‌بک در تلاش برای راش کوتاه متوقف شد.

noun singular

هجوم، سیل، موج، فوران (اجساسات)

The memory of her childhood returned with a rush of emotions.

خاطره‌ی دوران کودکی‌اش با سیلی از احساسات به ذهنش بازگشت.

A rush of penitence overcame her.

موجی از پشیمانی او را فراگرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a rush of sympathy

موجی از همدردی

noun plural countable

گیاه‌شناسی جگن، بوریا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

In ancient times, rushes were used to thatch roofs.

در زمان‌های باستان از جگن برای پوشاندن سقف‌ها استفاده می‌کردند.

The chair was woven with rush seats.

صندلی با نشیمن‌های بافته‌شده از بوریا ساخته شده بود.

noun plural

انگلیسی بریتانیایی سینما و تئاتر راش (خروجی اولیه‌ی تصویربرداری)

در انگلیسی آمریکایی از dailies استفاده می‌شود.

They sent the rushes to the studio overseas for preview.

آن‌ها راش‌ها را برای بازبینی به استودیوی خارج از کشور فرستادند.

The rushes showed that some scenes needed to be reshot.

راش‌ها نشان دادند که بعضی صحنه‌ها باید دوباره فیلمبرداری شوند.

noun countable uncountable

راش (فرایند عضوگیری انجمن‌های دانشجویی یا دوره‌ی آشنایی و جذب انجمن‌های دانشجویی)

The fall rush attracted a record number of freshmen.

راش پاییزه، تعداد بی‌سابقه‌ای از دانشجویان سال اولی را جذب کرد.

Fraternity rushes are often filled with parties and social events.

راش انجمن‌های برادری اغلب همراه با مهمانی‌ها و رویدادهای اجتماعی است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rush

  1. noun attack
    Antonyms:
    protection guarding
  1. verb charge, attack
    Antonyms:

Phrasal verbs

rush on (or for) something

تقاضای ناگهان برای چیزی، رونق ناگهان چیزی

rush something through

باشتاب تصویب یا تدوین یا مقرر (و غیره) کردن

rush off

با عجله تولید کردن

Collocations

rush into print

با شتاب (و بدون بازخوانی و دقت) به چاپ رساندن

with a rush

با شتاب و شدت

rush hour

ساعت پرمشغله، ساعت شلوغی (خیابان‌ها و جاده‌ها)، وقت پررفت‌و‌آمد

rush headlong into

با عجله و بی فکر به کاری وارد شدن، شیرجه زدن در

Idioms

be rushed off one's feet

سخت گرفتار مشغله بودن، فرصت سر خاراندن نداشتن

give (or get) the bum's rush

(امریکا - عامیانه) به زور اخراج کردن (یا شدن)

be in a tearing hurry (or rush)

بسیار عجله داشتن، از شدت عجله دست از پانشناختن

سوال‌های رایج rush

گذشته‌ی ساده rush چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rush در زبان انگلیسی rushed است.

شکل سوم rush چی میشه؟

شکل سوم rush در زبان انگلیسی rushed است.

شکل جمع rush چی میشه؟

شکل جمع rush در زبان انگلیسی rushes است.

وجه وصفی حال rush چی میشه؟

وجه وصفی حال rush در زبان انگلیسی rushing است.

سوم‌شخص مفرد rush چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rush در زبان انگلیسی rushes است.

ارجاع به لغت rush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rush

لغات نزدیک rush

پیشنهاد بهبود معانی