گذشتهی ساده:
rushedشکل سوم:
rushedسومشخص مفرد:
rushesوجه وصفی حال:
rushingشکل جمع:
rushesبا عجله رفتن، با عجله انجام دادن، شتاب کردن، عجله کردن، سراسیمه رفتن، هجوم بردن
We rushed him to the hospital.
بهسرعت او را به بیمارستان بردیم.
you rushed me so much that I burned my finger!
آنقدر مرا هول کردی که دستم را سوزاندم!
The bill was rushed through the parliament without proper discussion.
بدون مذاکرهی کافی لایحه را باعجله از تصویب مجلس گذراندند.
a thought rushing into his mind
اندیشهای که بهسرعت به مغزش خطور میکرد
هجوم بردن، یورش بردن، حملهور شدن، تاختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They rushed the castle walls before the defenders could react.
آنها پیشاز آنکه مدافعان واکنش نشان دهند به دیوارهای قلعه هجوم آوردند.
The soldiers rushed the enemy camp at dawn.
سربازان در سپیدهدم به اردوگاه دشمن یورش بردند.
ورزش (فوتبال آمریکایی) با توپ دویدن، یورش بردن به بازیکن صاحب توپ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ورزش
The player rushed through the defensive line to score a touchdown.
بازیکن از میان خط دفاعی دوید و تاچداون را به ثمر رساند.
The defense rushed the quarterback and sacked him.
بازیکنان دفاع به کوارتربک یورش بردند و او را به زمین زدند.
گذراندن دورهی آشنایی با انجمنهای دانشجویی، عضوگیری انجمنهای دانشجویی (در بعضی دانشگاههای آمریکا)
He wasn’t sure if he wanted to rush or stay independent.
او مطمئن نبود که میخواهد در فرایند جذب انجمنها شرکت کند یا مستقل بماند.
The fraternity hosted several events to attract students who were rushing.
انجمن برادری چندین رویداد برگزار کرد تا دانشجویانی را که در دورهی آشنایی شرکت میکردند، جذب کند.
عجله، شتاب، هولوولا، سراسیمگی
She finished the project in a rush and made several mistakes.
او پروژه را با سراسیمگی تمام کرد و چندین اشتباه مرتکب شد.
Abbas did everything at a rush.
عباس همهی کارها را باشتاب انجام میداد.
Why so much rush?
چرا این همه عجله؟
هجوم، ازدحام، شلوغی
We need extra staff to handle the lunch rush at the restaurant.
ما برای مدیریت شلوغی هنگام ناهار در رستوران به کارکنان اضافی نیاز داریم.
I always avoid the morning rush on the subway.
من همیشه از ازدحام صبحگاهی در مترو دوری میکنم.
the morning rush
شلوغی (جادهها و خیابانها) در بامداد
rush hours
ساعات شلوغی (جادهها یا خیابانها)
حمله، یورش، هجوم، حرکت ناگهانی (برای رفتن به جایی)
The crowd made a rush at the stage when the singer appeared.
جمعیت هنگام ظاهر شدن خواننده به سمت صحنه هجوم آورد.
The soldiers made a rush against the enemy’s position.
سربازان به مواضع دشمن یورش بردند.
تب، موج مهاجرت، هجوم، یورش، کوچ (به جایی بهدلیل منفعت اقتصادی)
The diamond rush attracted adventurers from all over the world.
تب الماس ماجراجویانی از سراسر جهان را جذب کرد.
The internet boom created a rush of investors into tech companies.
رونق اینترنت، موجی از سرمایهگذاران را به سوی شرکتهای فناوری کشاند.
the California gold rush of 1849
هجوم مردم به کالیفرنیا برای یافتن طلا در 1849
ورزش (فوتبال آمریکایی) راش (یورش دفاع به بازیکن صاحب توپ یا دویدن با توپ)
The defense made a successful rush and tackled the ball carrier.
بازیکنان دفاع راش موفقی انجام دادند و بازیکن صاحب توپ را زمینگیر کردند.
The quarterback was stopped on a short rush attempt.
کوارتربک در تلاش برای راش کوتاه متوقف شد.
هجوم، سیل، موج، فوران (اجساسات)
The memory of her childhood returned with a rush of emotions.
خاطرهی دوران کودکیاش با سیلی از احساسات به ذهنش بازگشت.
A rush of penitence overcame her.
موجی از پشیمانی او را فراگرفت.
a rush of sympathy
موجی از همدردی
گیاهشناسی جگن، بوریا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
In ancient times, rushes were used to thatch roofs.
در زمانهای باستان از جگن برای پوشاندن سقفها استفاده میکردند.
The chair was woven with rush seats.
صندلی با نشیمنهای بافتهشده از بوریا ساخته شده بود.
انگلیسی بریتانیایی سینما و تئاتر راش (خروجی اولیهی تصویربرداری)
در انگلیسی آمریکایی از dailies استفاده میشود.
They sent the rushes to the studio overseas for preview.
آنها راشها را برای بازبینی به استودیوی خارج از کشور فرستادند.
The rushes showed that some scenes needed to be reshot.
راشها نشان دادند که بعضی صحنهها باید دوباره فیلمبرداری شوند.
راش (فرایند عضوگیری انجمنهای دانشجویی یا دورهی آشنایی و جذب انجمنهای دانشجویی)
The fall rush attracted a record number of freshmen.
راش پاییزه، تعداد بیسابقهای از دانشجویان سال اولی را جذب کرد.
Fraternity rushes are often filled with parties and social events.
راش انجمنهای برادری اغلب همراه با مهمانیها و رویدادهای اجتماعی است.
تقاضای ناگهان برای چیزی، رونق ناگهان چیزی
باشتاب تصویب یا تدوین یا مقرر (و غیره) کردن
با عجله تولید کردن
با شتاب (و بدون بازخوانی و دقت) به چاپ رساندن
با شتاب و شدت
ساعت پرمشغله، ساعت شلوغی (خیابانها و جادهها)، وقت پررفتوآمد
با عجله و بی فکر به کاری وارد شدن، شیرجه زدن در
سخت گرفتار مشغله بودن، فرصت سر خاراندن نداشتن
(امریکا - عامیانه) به زور اخراج کردن (یا شدن)
be in a tearing hurry (or rush)
بسیار عجله داشتن، از شدت عجله دست از پانشناختن
گذشتهی ساده rush در زبان انگلیسی rushed است.
شکل سوم rush در زبان انگلیسی rushed است.
شکل جمع rush در زبان انگلیسی rushes است.
وجه وصفی حال rush در زبان انگلیسی rushing است.
سومشخص مفرد rush در زبان انگلیسی rushes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rush