آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Speed

spiːd spiːd

گذشته‌ی ساده:

sped

شکل سوم:

sped

سوم‌شخص مفرد:

speeds

وجه وصفی حال:

speeding

شکل جمع:

speeds

معنی speed | جمله با speed

noun countable uncountable B1

سرعت، شتاب، تندی (در حرکت)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

The train reached an incredible speed as it entered the tunnel.

قطار هنگام ورود به تونل به سرعت باورنکردنی‌ای رسید.

The cyclist increased his speed to overtake the competitor.

دوچرخه‌سوار شتاب خود را افزایش داد تا از رقیب سبقت بگیرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He put all his speed into the attempt to reach the ball.

در کوشش برای رسیدن به توپ همه‌ی فرزی خود را به کار برد.

to move at the speed of light

با سرعت نور حرکت کردن

to drive at the speed of fifty kilometers per hour

با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت رانندگی کردن

full (or top or maximum) speed

بیشینه‌ی تندی، حداکثر سرعت

speedometer

سرعت سنج

speed reading

تند‌خوانی

noun uncountable B2

حرکت سریع، سرعت، شتاب، تندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The thrill comes from the sheer speed of the roller coaster.

هیجان از حرکت سریع ترن هوایی ناشی می‌شود.

Runners need to maintain their speed to win the race.

دونده‌ها باید سرعت خود را حفظ کنند تا در مسابقه برنده شوند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A wrestler must have both strength and speed.

کشتی‌گیر باید هم زور داشته باشد هم چابکی.

noun uncountable

سرعت، تندی (رخ دادن چیزی)

The speed at which technology changes today is astonishing.

سرعت تغییرات تکنولوژی امروز، شگفت‌آور است.

The speed of decision-making in the company impressed the investors.

سرعت تصمیم‌گیری در شرکت، سرمایه‌گذاران را تحت‌تأثیر قرار داد.

noun countable

دنده

Shift to a lower speed when climbing steep hills.

هنگام بالا رفتن از تپه‌های شیب‌دار، به دنده‌ی پایین‌تر بروید.

The bike has multiple speeds for different terrains.

این دوچرخه دارای چندین دنده برای زمین‌های مختلف است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a ten-speed bicycle

دوچرخه‌ی ده‌دنده‌ای

to shift to low speed

دنده‌ی پایین (کم‌سرعت) را گرفتن

a truck with five forward speeds

کامیون با پنج دنده‌ی جلو

noun countable

سرعت (حساسیت فیلم)

The photographer adjusted the ISO to change the film speed.

عکاس حساسیت نور را تنظیم کرد تا سرعت فیلم تغییر کند.

High-speed film is suitable for low-light conditions.

فیلم‌های با سرعت بالا برای شرایط کم‌نور مناسب هستند.

noun slang uncountable

آمفتامین (ماده‌ی محرک)

شکل عامیانه‌ی لغت amphetamine

Speed can be dangerous if taken in large amounts.

مصرف زیاد آمفتامین می‌تواند خطرناک باشد.

The effects of speed include increased energy and alertness.

اثرات آمفتامین شامل افزایش انرژی و هوشیاری است.

verb - intransitive verb - transitive

با سرعت رفتن، با سرعت حرکت دادن، سریع رفتن، شتاب دادن

Summer holidays sped by.

تعطیلات تابستان به‌سرعت گذشت.

An ambulance speeds patients to the hospital.

آمبولانس بیماران را به‌سرعت به بیمارستان می‌رساند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We sped directly to the airport.

به‌سرعت خود را به فرودگاه رساندیم.

Bank robbers sped off in a stolen car.

بانک دزدان با اتومبیل مسروقه به‌سرعت فرار کردند.

He was fined for speeding.

به‌دلیل سرعت زیاد او را جریمه کردند.

The heart speeds up and the blood pressure rises.

ضربان قلب تند می‌شود و فشار خون بالا می‌رود.

They speeded up production.

تولید را تندتر کردند.

to speed up the engine

موتور را تند کردن

to speed a letter on its way

ارسال نامه‌ای را تسریع کردن

to speed up the process of issuing passports

فرایند صدور گذرنامه را تسریع کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد speed

  1. verb move along quickly
    Synonyms:
    Antonyms:

Phrasal verbs

speed up

تسریع کردن، شتاباندن، سرعت گرفتن

Collocations

at breakneck speed

باسرعت بسیار زیاد

at speed

به‌سرعت، باشتاب، به‌تندی

break the speed limit

از سرعت مجاز تجاوز کردن

gather speed

سرعت گرفتن، تند شدن، گشتاور شدن

pick up speed

افزایش سرعت، سرعت گرفتن

Collocations بیشتر

top speed

حداکثر سرعت / بالاترین سرعت

Idioms

at breakneck speed

باسرعت بسیار زیاد

speed someone on their way

بدرقه کردن، خدا به همراه گفتن

لغات هم‌خانواده speed

  • verb - transitive
    speed

سوال‌های رایج speed

گذشته‌ی ساده speed چی میشه؟

گذشته‌ی ساده speed در زبان انگلیسی sped است.

شکل سوم speed چی میشه؟

شکل سوم speed در زبان انگلیسی sped است.

شکل جمع speed چی میشه؟

شکل جمع speed در زبان انگلیسی speeds است.

وجه وصفی حال speed چی میشه؟

وجه وصفی حال speed در زبان انگلیسی speeding است.

سوم‌شخص مفرد speed چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد speed در زبان انگلیسی speeds است.

ارجاع به لغت speed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «speed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/speed

لغات نزدیک speed

پیشنهاد بهبود معانی