گذشتهی ساده:
delayedشکل سوم:
delayedسومشخص مفرد:
delaysوجه وصفی حال:
delayingشکل جمع:
delaysتأخیر، تعلل، درنگ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
We had a delay of two hours at the airport.
در فرودگاه دو ساعت معطلی داشتیم.
without delay
بدون تأخیر، بیدرنگ
Bad weather caused a delay in the next flight.
هوای بد موجب تأخیر در پرواز بعدی شد.
The delay was very long.
مدت تأخیر خیلی طولانی بود.
به تأخیر انداختن، بهانه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our flight was delayed two hours.
پرواز ما دو ساعت عقب افتاد (به تأخیر افتاد).
The jury delayed a verdict for several hours.
هیئت منصفه صدور رأی را چندین ساعت به تأخیر انداخت.
delayed reaction
واکنش با تأخیر
We decided to delay our departure.
تصمیم گرفتیم رفتن خود را به تأخیر بیندازیم.
Snow delayed our progress.
برف پیشرفت ما را کند کرد.
delayed payments
پرداختهای معوقه
تأخیر کردن
They delayed so much that the train left.
آنها آنقدر تعلل کردند که قطار رفت.
(برای مدتی) توقف کردن، پلکیدن، گهماره رفتن، پرسه زدن، تمهیدهای وقفه آفرین، توسل به حیله برای ایجاد تأخیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delay