فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

همراه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • همسفر
  • فونتیک فارسی

    hamraah
  • اسم
    fellow traveler, companion, companion of the road, fellow wayfarer, fellow passenger
    • - همراه شدن

    • - to travel with
    • - الهه و دو نفر از همراهانش در همدان توقف کردند

    • - Elahe and two of his fellow travelers stopped in Hamedan
  • چیزی که با چیز دیگری باشد
  • فونتیک فارسی

    hamraah
  • اسم
    something that comes together with something else, accompaniment
    • - آواز به همراه پیانو

    • - the piano accompaniment to a song
    • - او برادرش را همراه خود آورد.

    • - He brought his brother along.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد همراه

ارجاع به لغت همراه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همراه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همراه

پیشنهاد بهبود معانی