فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

یار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

معشوق، محبوب

فونتیک فارسی

yaar
اسم

lover, mistress, sweetheart, beau, paramour, swain, wooer, suitor, amorist, ladylove

یار خواننده او را ترک کرد

the singer's lover left him

مجنون در فراق یار ناله می‌کرد

Majnoon was bemoaning the absence of his sweetheart

نمونه‌جمله‌های بیشتر

یار بی‌وفا

a inconstant lover

دوست، رفیق، همدم، همراه

فونتیک فارسی

yaar
اسم

friend, pal, companion, chum, crony

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

او یار من است

He is a pal of mine

سگ یاری باوفا است

A dog is a faithful companion

پیرو، مرید

فونتیک فارسی

yaar
اسم

follower, supporter, adherent, votary, , advocate, disciple, apologist

او رهبر است نه یار

She is a leader, not a follower

یار باوفا

loyal follower

هم‌تیمی، همبازی

فونتیک فارسی

yaar
اسم

teammate, playmate

یارگیری

playmate choosing

یارگیری کردن

to select teammates

عامیانه sidekick, cobber

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد یار

  1. مترادف:
    جانانه جانان دلبر دلداده دلدار محبوبه محبوب معشوق نگار ول
    متضاد:
    اغیار دشمن
  1. مترادف:
    حبیب خلیل دوست رفیق صدیق محب
  1. مترادف:
    صحابه مصاحب معاشر همدم همراه هم‌صحبت همنشین
  1. مترادف:
    پشتیبان حامی دستگیر دستیار دوستدار طرفدار کمک مددکار معاضد معاون معین ناصر نصیر یاور
  1. مترادف:
    هم‌بازی هم‌تیمی

ارجاع به لغت یار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یار

لغات نزدیک یار

پیشنهاد بهبود معانی