فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indoctrinate

ɪnˈdɑːktrəneɪt ɪnˈdɒktrəneɪt

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

آموختن، تلقین کردن، آغشتن، اشباع کردن، تعالیم مذهبی یا حزبی را آموختن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They indoctrinate young people with subversive ideologies.

آنان مرام‌های ویرانگر به جوانان تلقین می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indoctrinate

  1. verb brainwash
    Synonyms:
    teach train instruct influence convince program drill work over break down school implant instill plant inculcate imbue initiate ground
    Antonyms:
    leave alone neglect

ارجاع به لغت indoctrinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indoctrinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indoctrinate

لغات نزدیک indoctrinate

پیشنهاد بهبود معانی