آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Influence

    ˈɪnfluəns ˈɪnfluəns

    گذشته‌ی ساده:

    influenced

    شکل سوم:

    influenced

    سوم‌شخص مفرد:

    influences

    وجه وصفی حال:

    influencing

    شکل جمع:

    influences

    معنی influence | جمله با influence

    noun B2

    نفوذ، تأثیر، اثر، اعتبار

    the influence of heat on plants

    اثر گرما بر گیاهان

    a man of influence

    مردی با نفوذ (سرشناس)

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He has a lot of influence in government offices.

    او در ادارات دولتی نفوذ فراوان دارد.

    His words had a lot of influence on the students.

    سخنان او تأثیر زیادی روی شاگردان داشت.

    My advice had no influence on him.

    پند من بر او تأثیر نداشت.

    noun

    برتری، تفوق، توانایی، تجلی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    verb - transitive

    اثر کردن یا داشتن، تأثیر داشتن، تأثیر کردن بر

    Economic factors influence our decisions.

    عوامل اقتصادی بر تصمیمات ما اثر می‌گذارند.

    verb - transitive

    نفوذ کردن بر، تحت‌نفوذ خود قرار دادن

    Do stars influence human behavior?

    آیا ستارگان رفتار انسان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند؟

    His poetry was influenced by Hafez.

    شعر او از حافظ متأثر شده بود.

    verb - transitive

    وادار کردن، ترغیب کردن

    What influenced you to go?

    چه چیزی تو را برآن داشت که بروی؟

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد influence

    1. noun power, authority
      Synonyms:
      control force command sway weight importance significance impact effect leadership domination ascendancy supremacy predominance rule hold agency direction pressure clout prestige reputation credit connections access juice pull money character consequence mark esteem fame prominence monopoly leverage prerogative imprint repercussion moment notoriety magnetism dominion network ropes in spell drag grease fix
      Antonyms:
      weakness powerlessness incapacity impotence inferiority
    1. verb lead to believe, do
      Synonyms:
      affect control change determine persuade shape move alter guide form impress direct sway dispose regulate impact on prevail count urge prompt instigate arouse incite impel induce predispose bias prejudice manipulate train mold turn work upon argue into talk into seduce compel snow channel get at rule have a part in bring to bear carry weight act upon be recognized pull strings bribe brainwash sell

    سوال‌های رایج influence

    گذشته‌ی ساده influence چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده influence در زبان انگلیسی influenced است.

    شکل سوم influence چی میشه؟

    شکل سوم influence در زبان انگلیسی influenced است.

    شکل جمع influence چی میشه؟

    شکل جمع influence در زبان انگلیسی influences است.

    وجه وصفی حال influence چی میشه؟

    وجه وصفی حال influence در زبان انگلیسی influencing است.

    سوم‌شخص مفرد influence چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد influence در زبان انگلیسی influences است.

    ارجاع به لغت influence

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «influence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/influence

    لغات نزدیک influence

    • - inflow
    • - inflow pipe
    • - influence
    • - influenced
    • - influent
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.