شکل جمع:
moniesهمچنین میتوان از شکل جمع moneys به جای monies استفاده کرد.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پول به دست آوردن، سود بردن، پولدار شدن
سرمایهگذاری کردن در (کاری)، پول خود را زدن به (کاری)
جمعآوری پول، جمعآوری کمک مالی، گردآوری اعانه
حواله پول
1- سکه زدن، ضرب کردن 2- (عامیانه) یکدفعه درآمد زیادی پیدا کردن، پول زیاد به چنگ آوردن
پول باختن، پول از دست دادن، ضرر کردن
(عامیانه) به سلیقهی/ یا از نظر کسی
(عامیانه) بیش از نیاز پول داشتن و اسراف کردن
(عامیانه) 1- جزو برندگان (مسابقهی اسبدوانی و غیره) 2- پولدار، موفق
پول روی درخت سبز نمیشود
پول همهکس را به حرف میآورد
به اندازهی میزان پول صرفشده، به قدر ارزش پولی که داده شده
(عامیانه) درست، عیناً، کاملاً
پول شرطبندیکردن (روی چیزی یا کسی)
1- سکه زدن، ضرب کردن 2- (عامیانه) یکدفعه درآمد زیادی پیدا کردن، پول زیاد به چنگ آوردن
a fool and his money are soon parted
آدم احمق کلاه سرش میرود.
(انگلیس - عامیانه) طرح و غیره که تصویب شده است؛ ولی خیلی گران و ولخرجانه است
بههیچوجه، ابداً
رقابت شدید
بهره وری (از سرمایهگذاری یا صرف وقت و غیره)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «money» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/money