امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Admissible

ədˈmɪsəbl ədˈmɪsəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more admissible
  • صفت عالی:

    most admissible

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل‌قبول، قابل‌تصدیق، پذیرفتنی، روا، مجاز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- admissible evidence
- شواهد قابل قبول
- Your excuse is not admissible.
- عذر شما موجه نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد admissible

  1. adjective able or deserving of consideration; allowable
    Synonyms:
    acceptable allowed applicable appropriate concedable fair fitting just justifiable lawful legal legitimate licit likely logical not impossible not unlikely okay passable permissible permitted pertinent possible probable proper rational reasonable relevant right suitable tolerable tolerated warranted worthy
    Antonyms:
    illegitimate inadmissible inapplicable irrelevant unfair unjust unsuitable wrong

ارجاع به لغت admissible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admissible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/admissible

لغات نزدیک admissible

پیشنهاد بهبود معانی