جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Rational

ˈræʃnəl ˈræʃnəl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گویا، عقلی، عقلایی

مستدل، مدلل، معقول، عقلانی، منطقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

rational powers

قوای عقلانی

a rational decision

تصمیم خردمندانه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the rational analysis of this problem

تجزیه و تحلیل منطقی این مسئله

a rational creature

موجود برخوردار از عقل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rational

adjective realistic; of sound mind

Synonyms:

sensible reasonable sound intelligent wise normal lucid logical objective calm stable thoughtful reflective prudent discerning deliberate analytical knowing thinking impartial judicious circumspect enlightened perspicacious sagacious levelheaded collected sane reasoning cognitive cerebral deductive synthetic ratiocinative far-sighted well-advised cool together philosophic all there

Antonyms:

unreasonable unrealistic irrational unsound ridiculous

لغات هم‌خانواده rational

noun
rationality, rationale, rationalism, rationalist, rationalization

adjective
rational, rationalist

verb - transitive
rationalize

adverb
rationally

ارجاع به لغت rational

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «rational» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rational

لغات نزدیک rational

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!