به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Well-advised

ˌwelədˈvaɪzd ˌwelədˈvaɪzd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: well advised


معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective formal
    سنجیده، عاقلانه، خردمندانه، معقول
    • - Taking a well-advised approach to investing can help minimize risk.
    • - اتخاذ رویکردی سنجیده برای سرمایه‌گذاری می‌تواند به به حداقل رساندن ریسک کمک کند.
    • - The well advised strategy for the team was to focus on defense and counter-attacks.
    • - استراتژی معقول این تیم تمرکز روی دفاع و ضد حملات بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد well-advised

  1. adjective Having the benefit of careful prior consideration or counsel
    Synonyms: intelligent, judicious, advised, prudent, smart, wise
    Antonyms: ill-advised

ارجاع به لغت well-advised

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-advised» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-advised

لغات نزدیک well-advised

پیشنهاد بهبود معانی