صفت تفضیلی:
more prudentصفت عالی:
most prudentمحتاط، معقول، سنجیده، حسابگر، با تدبیر، با خرد
a prudent man
یک مرد محتاط
a prudent plan
نقشهای سنجیده
صرفهجو، مقتصد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is prudent to save money for emergencies.
صرفهجویی در هزینه برای مواقع اضطراری عاقلانه است.
Being prudent with resources can lead to long-term benefits.
صرفهجو بودن در مورد منابع میتواند به مزایای بلندمدت منجر شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prudent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prudent