امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prudent

ˈpruːdnt ˈpruːdnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more prudent
  • صفت عالی:

    most prudent

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
محتاط، معقول، سنجیده، حسابگر، با تدبیر، با خرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a prudent man
- یک مرد محتاط
- a prudent plan
- نقشه‌ای سنجیده
adjective
صرفه‌جو، مقتصد
- It is prudent to save money for emergencies.
- صرفه‌جویی در هزینه برای مواقع اضطراری عاقلانه است.
- Being prudent with resources can lead to long-term benefits.
- صرفه‌جو بودن در مورد منابع می‌تواند به مزایای بلندمدت منجر شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prudent

  1. adjective wise, sensible in action and thought
    Synonyms:
    advisable canny careful cautious circumspect discerning discreet economical far-sighted frugal hedging one’s bets judgmatic judicious leery playing safe politic provident reasonable sagacious sage sane sapient shrewd sound sparing tactical thinking twice thrifty vigilant wary
    Antonyms:
    careless imprudent incautious unwise

ارجاع به لغت prudent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prudent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prudent

لغات نزدیک prudent

پیشنهاد بهبود معانی