امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Circumspect

    ˈsɜrːkəmspekt ˈsɜːkəmspekt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    بااحتیاط، ملاحظه‌کار، مال‌اندیش، باتدبیر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Doctors are now more circumspect about contagious diseases.
    - دکترها اکنون درمورد بیماری‌های مسری محتاط‌ترند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد circumspect

    1. adjective cautious, discreet
      Synonyms:
      careful wary attentive watchful vigilant guarded prudent heedful discreet judicious deliberate safe canny circumspect sage sagacious gingerly meticulous scrupulous observant chary calculating politic punctilious cagey
      Antonyms:
      careless rash bold incautious indiscreet uncircumspect unheedful audacious uncareful

    ارجاع به لغت circumspect

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «circumspect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circumspect

    لغات نزدیک circumspect

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی