تعریف، محدودیت، انحصار، فضا یا محیط محدود و مشخصشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the circumscription of a patient's diet
محدودسازی رژیم غذایی بیمار
A circumscription controlled by a rival political party.
حوزهای که در کنترل حزب سیاسی رقیب است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «circumscription» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circumscription