آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Check

tʃek tʃek

گذشته‌ی ساده:

checked

شکل سوم:

checked

سوم‌شخص مفرد:

checks

وجه وصفی حال:

checking

شکل جمع:

checks

معنی check | جمله با check

verb - intransitive verb - transitive A2

چک کردن، بررسی کردن، وارسی کردن، کنترل کردن، نگاه کردن (برای اطمینان)

Please check to see if the guests have come!

لطفاً ببین آیا مهمان‌ها آمده‌اند یا نه!

They checked all of the rooms.

آن‌ها همه‌ی اتاق‌ها را وارسی کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I checked the air in the tires.

باد تایرها را اندازه گرفتم.

verb - intransitive verb - transitive B1

پرس‌وجو کردن، مطلع شدن، پیگیری کردن، اطلاع گرفتن، جویا شدن، سراغ گرفتن، بررسی کردن، چک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Before making a decision, he checked what other options were available.

قبل‌از تصمیم‌گیری، بررسی کرد چه گزینه‌های دیگری وجود دارد.

She checked with her doctor to find out whether the medicine was safe.

از دکترش جویا شد که آیا دارو بی‌خطر است یا نه.

verb - transitive

بازداشتن، جلوگیری کردن، ممانعت کردن، مقابله کردن، مهار کردن، کنترل کردن، متوقف کردن، سد کردن

Our defensive line checked the enemy's advance.

خط پدافندی ما پیشرفت دشمن را متوقف کرد.

Vaccination programs are designed to check the spread of dangerous diseases.

برنامه‌های واکسیناسیون برای کنترل گسترش بیماری‌های خطرناک، طراحی شده‌اند.

verb - transitive

انگلیسی آمریکایی تحویل دادن (بار)

در انگلیسی بریتانیایی از check in استفاده می‌شود.

The airline allowed each passenger to check one bag for free.

خطوط هوایی به هر مسافر اجازه داد یک چمدان را به‌صورت رایگان تحویل دهد.

She forgot to check her luggage, so she had to carry it onto the plane.

او فراموش کرد چمدانش را تحویل دهد و مجبور شد آن را داخل هواپیما ببرد.

verb - transitive

انگلیسی آمریکایی امانت گذاشتن، سپردن، تحویل دادن

She checked her laptop at the hotel reception while waiting for her room to be ready.

او لپ‌تاپش را در پذیرش هتل به امانت سپرد تا اتاقش آماده شود.

You can check your backpack at the front desk if you don’t want to carry it inside.

اگر نمی‌خواهید کیف خود را داخل ببرید، می‌توانید آن را به پذیرش بسپارید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

After checking into the room, I slept for some two hours.

پس از ورود به اتاق (هتل) دو ساعتی خوابیدم.

I am going to check the book out of the library.

خیال دارم کتاب را از کتابخانه قرض کنم.

verb - intransitive

انگلیسی آمریکایی هم‌خوانی داشتن، جور بودن، سازگار بودن، مطابقت داشتن، هماهنگ بودن

The accounts check.

حساب‌ها با هم می‌خوانند.

The witness’s account checks perfectly with the security footage.

روایت شاهد با فیلم دوربین امنیتی کاملاً سازگار است.

verb - intransitive verb - transitive A1

انگلیسی آمریکایی تیک زدن، علامت زدن

در انگلیسی بریتانیایی از tick استفاده می‌شود.

Students must check the appropriate boxes during the exam.

دانش‌آموزان باید درطول آزمون، کادرهای مربوطه را علامت بزنند.

Make sure you check the correct answer on the form.

مطمئن شوید پاسخ درست را در فرم تیک بزنید.

verb - transitive

ورزش (شطرنج) کیش کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

The player checked the king with a surprising knight move.

بازیکن با حرکت غافلگیرکننده‌ی اسب، شاه را کیش کرد.

She checked Ali again, forcing him to move his king to the corner.

او دوباره علی را کیش کرد و مجبورش کرد شاه را به گوشه منتقل کند.

verb - transitive

ورزش (هاکی روی یخ) تنه زدن

He was penalized for checking the player too aggressively.

او به‌خاطر تنه‌زدن بیش از حد تهاجمی، جریمه شد.

Good players know exactly when to check and when to avoid contact.

بازیکنان خوب دقیقاً می‌دانند چه زمانی باید تنه بزنند و چه زمانی از تماس پرهیز کنند.

noun countable B1

بررسی، وارسی، کنترل، بازبینی، چک

You should give your work a check before submitting it.

بهتر است قبل‌از تحویل دادن، کارت را بررسی کنی.

A routine safety check is required for all machines.

برای همه‌ی ماشین‌آلات، بازبینی روتین ایمنی لازم است.

noun countable

انگلیسی آمریکایی اقتصاد چک

شکل نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی: cheque

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

His check bounced.

چک او برگشت خورد.

Please make the check payable to my company.

لطفاً چک را به نام شرکت من صادر کنید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a bad check

چک بی‌محل، چک برگشتی

to draw (write) a check

چک کشیدن (نوشتن)

to cash a check

چک را نقد کردن

noun countable uncountable

طرح چهارخانه

The curtains have a red check pattern that brightens the room.

پرده‌ها، طرح چهارخانه‌ی قرمزی دارند که اتاق را روشن‌تر می‌کند.

The tablecloth in the café was decorated with a green check design.

رومیزی کافه با طرح چهارخانه‌ی سبز تزیین شده بود.

noun countable A2

انگلیسی آمریکایی صورت‌حساب (در رستوران و غیره)

Waiter, the check please.

گارسون، لطفاً صورت‌حساب را بیاورید.

They asked for the check right after finishing their meal.

آن‌ها بلافاصله بعداز تمام کردن غذا، صورت‌حساب را خواستند.

noun countable A2

انگلیسی آمریکایی علامت تیک

در انگلیسی بریتانیایی از tick استفاده می‌شود.

Please put a check by the dates that work for you.

لطفاً کنار تاریخ‌هایی که برایت مناسب است، تیک بزن.

The teacher put a small check on each correct answer.

معلم روی هر پاسخ درست، تیک گذاشت.

noun uncountable

ورزش (شطرنج) کیش

The check on the king created an opportunity for a quick win.

کیش شاه فرصتی برای برد سریع ایجاد کرد.

The player avoided check by moving the king to a safer square.

بازیکن با جابه‌جا کردن شاه به خانه‌ی امن‌تر از کیش فرار کرد.

noun countable

ورزش (هاکی روی یخ) تنه

His defensive check stopped the opponent from getting close to the goal.

تنه‌ی دفاعی او مانع نزدیک شدن حریف به دروازه شد.

A strong check in the first period changed the momentum of the game.

تنه‌ی محکم در وقت اول، جریان بازی را تغییر داد.

exclamation

انگلیسی آمریکایی تأیید، هست، آره، انجام شد، چک

“First-aid kit?” “Check.”

«جعبه‌ی کمک‌های اولیه؟» «چک شد.»

“Flashlight?” “Check.”

«چراغ‌قوه؟» «هست.»

exclamation

ورزش (شطرنج) کیش

He moved his bishop and said, “Check!”

او فیلش را حرکت داد و گفت: «کیش!»

He pointed at my king and said loudly, “Check!”

او به شاه من اشاره کرد و با صدای بلند گفت: «کیش!»

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد check

  1. noun symbol for ticking off
  1. noun pattern of squares

Phrasal verbs

check in

(هتل، فرودگاه، کنفرانس) نام‌نویسی کردن، وارد شدن

check off

تأیید یا تصدیق کردن، صحه گذاشتن

check out

تسویه کردن، ترک کردن، خارج شدن، چک‌اوت کردن

بررسی کردن

سر زدن، رفتن (جایی)

قرض گرفتن، امانت گرفتن (کتاب) (از کتابخانه)

حساب کردن (در فروشگاه) (کالاهای خریداری‌شده)

مردن، غزل خداحافظی را خواندن

check up (on)

بازسنجی کردن، (کیفیت کار یا شخصیت کسی را) بررسی کردن، وارسیدن، معاینه کردن

check with

مشورت کردن، صلاح‌دید کردن، هماهنگ کردن

توافق داشتن، جور درآمدن، مطابقت داشتن

Collocations

in check

مهار شده، تحت کنترل، تحت مراقبت

bearer check (cheque)

چک در وجه حامل

pay by check

با چک پرداخت کردن

سوال‌های رایج check

گذشته‌ی ساده check چی میشه؟

گذشته‌ی ساده check در زبان انگلیسی checked است.

شکل سوم check چی میشه؟

شکل سوم check در زبان انگلیسی checked است.

شکل جمع check چی میشه؟

شکل جمع check در زبان انگلیسی checks است.

وجه وصفی حال check چی میشه؟

وجه وصفی حال check در زبان انگلیسی checking است.

سوم‌شخص مفرد check چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد check در زبان انگلیسی checks است.

ارجاع به لغت check

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «check» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/check

لغات نزدیک check

پیشنهاد بهبود معانی