گذشتهی ساده:
checkedشکل سوم:
checkedسومشخص مفرد:
checksوجه وصفی حال:
checkingشکل جمع:
checksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(هتل، فرودگاه، کنفرانس) نامنویسی کردن، وارد شدن
تأیید یا تصدیق کردن، صحه گذاشتن
تسویه کردن، ترک کردن، خارج شدن، چکاوت کردن
بررسی کردن
سر زدن، رفتن (جایی)
قرض گرفتن، امانت گرفتن (کتاب) (از کتابخانه)
حساب کردن (در فروشگاه) (کالاهای خریداریشده)
مردن، غزل خداحافظی را خواندن
بازسنجی کردن، (کیفیت کار یا شخصیت کسی را) بررسی کردن، وارسیدن، معاینه کردن
مشورت کردن، صلاحدید کردن، هماهنگ کردن
توافق داشتن، جور درآمدن، مطابقت داشتن
مهار شده، تحت کنترل، تحت مراقبت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «check» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/check