فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quilt

kwɪlt kwɪlt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

لحاف، روتختی

They bought a luxurious quilt decorated with golden threads for their new bedroom.

آن‌ها لحاف مجللی با تزئینات نخ طلایی برای اتاق خواب جدیدشان خریدند.

She sewed a beautiful quilt filled with colorful patterns for her daughter's bed.

او روتختی‌ای زیبا با نقش‌های رنگارنگ برای تخت دخترش دوخت.

verb - intransitive verb - transitive

لحاف‌دوزی کردن، طرح دوختن، دوختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The artisan quilted two pieces of silk together with golden threads.

هنرمند دو قطعه ابریشم را با نخ‌های طلایی به هم دوخت.

She spent hours quilting intricate floral patterns onto the fabric.

او ساعت‌ها صرف دوختن طرح‌های گلدار پیچیده روی پارچه کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to quilt a potholder

دستگیره را آجیده (لحاف‌دوزی) کردن

a quilted winter coat

پالتو لحاف‌دوزی‌شده‌ی زمستانی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quilt

  1. noun thick bedcovering made of patches
    Synonyms:
    blanket cover pad bedspread coverlet comforter puff duvet eiderdown counterpane batt pouf down patchwork

ارجاع به لغت quilt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quilt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quilt

لغات نزدیک quilt

پیشنهاد بهبود معانی