آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Pad

pæd pæd

گذشته‌ی ساده:

padded

شکل سوم:

padded

سوم‌شخص مفرد:

pads

وجه وصفی حال:

padding

شکل جمع:

pads

معنی pad | جمله با pad

noun countable C1

پد، لایی

to put a cotton pad on the wound

پد پنبه‌ای روی زخم گذاشتن

noun countable

تشک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The sofa had a thick pad.

کاناپه تشک ضخیمی داشت.

noun countable

دفترچه

a note pad

دفترچه‌ی یادداشت

noun countable

پای حیوان

noun countable

راه، مسیر

verb - transitive

لایی گذاشتن، لایه‌گذاری کردن، لفاف کردن، با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن

a padded chair

صندلی با رویه نرم

The sofa is padded with soft rubber and leather.

کاناپه با لاستیک و چرم نرم لایه‌گذاری شده است.

verb - transitive

با آب‌و‌تاب گفتن

To make his paper longer, he padded it.

برای اینکه رساله‌ی خود را طولانی‌تر کند، آن را لفت و لعاب داد.

verb - intransitive

راه رفتن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pad

  1. noun tablet of paper
    Synonyms:
    paper notebook notepad block scratch pad jotter memorandum slips ream quire scratch parchment
  1. noun dwelling, room
  1. verb protect with cushioning
  1. verb walk quietly; walk ploddingly

Idioms

on the pad

(عامیانه) دارای سهمی از رشوه‌هایی که کلانتری محل دریافت می‌کند

سوال‌های رایج pad

گذشته‌ی ساده pad چی میشه؟

گذشته‌ی ساده pad در زبان انگلیسی padded است.

شکل سوم pad چی میشه؟

شکل سوم pad در زبان انگلیسی padded است.

شکل جمع pad چی میشه؟

شکل جمع pad در زبان انگلیسی pads است.

وجه وصفی حال pad چی میشه؟

وجه وصفی حال pad در زبان انگلیسی padding است.

سوم‌شخص مفرد pad چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد pad در زبان انگلیسی pads است.

ارجاع به لغت pad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pad

لغات نزدیک pad

پیشنهاد بهبود معانی