امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pad

pæd pæd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    padded
  • شکل سوم:

    padded
  • سوم‌شخص مفرد:

    pads
  • وجه وصفی حال:

    padding
  • شکل جمع:

    pads

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
پد، لایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to put a cotton pad on the wound
- پد پنبه‌ای روی زخم گذاشتن
noun countable
تشک
- The sofa had a thick pad.
- کاناپه تشک ضخیمی داشت.
noun countable
دفترچه
- a note pad
- دفترچه‌ی یادداشت
noun countable
پای حیوان
noun countable
راه، مسیر
verb - transitive
لایی گذاشتن، لایه‌گذاری کردن، لفاف کردن، با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
- a padded chair
- صندلی با رویه نرم
- The sofa is padded with soft rubber and leather.
- کاناپه با لاستیک و چرم نرم لایه‌گذاری شده است.
verb - transitive
با آب‌و‌تاب گفتن
- To make his paper longer, he padded it.
- برای اینکه رساله‌ی خود را طولانی‌تر کند، آن را لفت و لعاب داد.
verb - intransitive
راه رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pad

  1. noun tablet of paper
    Synonyms: block, jotter, memorandum, notebook, notepad, paper, parchment, quire, ream, scratch, scratch pad, slips
  2. noun dwelling, room
    Synonyms: abode, coop, crib, digs, hangout, hideout, hive, house, layout, lodging, quarters, residence, residency, setup
  3. verb protect with cushioning
    Synonyms: cushion, fill, fill out, line, pack, protect, shape, stuff
  4. verb elaborate, amplify
    Synonyms: augment, bulk, embellish, embroider, enlarge, exaggerate, expand, fill out, flesh out, fudge, increase, inflate, lengthen, magnify, overdraw, overstate, protract, spin, stretch
    Antonyms: simplify, uncomplicate
  5. verb walk quietly; walk ploddingly
    Synonyms: creep, go barefoot, hike, march, patter, pitter-patter, plod, pussyfoot, sneak, steal, traipse, tramp, trek, trudge
  6. noun protection
    Synonyms: buffer, cushion, filling, packing, stuffing, wad, wadding, waste

Idioms

  • on the pad

    (عامیانه) دارای سهمی از رشوه‌هایی که کلانتری محل دریافت می‌کند

ارجاع به لغت pad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pad

لغات نزدیک pad

پیشنهاد بهبود معانی