Layout

ˈleɪaʊt ˈleɪaʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    layouts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
طرح‌بندی، صفحه‌آرایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The layout of goods at the store was quite impressive.
- آرایش و نمایش کالاها در فروشگاه بسیار چشمگیر بود.
- a publisher's layout of the projected book
- طرح کتاب مورد نظر که توسط ناشر تهیه شده است
- the layout of a billboard advertisement
- پیش‌نویس (یا طرح اولیه‌ی) یک آگهی دیوارکوب
- miners' layout
- ابزار معدن‌چیان
- opium layout
- بساط تریاک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد layout

  1. noun physical arrangement
    Synonyms: blueprint, chart, design, diagram, draft, formation, geography, map, organization, outline, plan, purpose

ارجاع به لغت layout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «layout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/layout

لغات نزدیک layout

پیشنهاد بهبود معانی