گذشتهی ساده:
chartedشکل سوم:
chartedسومشخص مفرد:
chartsوجه وصفی حال:
chartingشکل جمع:
chartsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
chart the development (or progress) of something
پیشرفت چیزی را نشان دادن یا طرحریزی کردن یا روی نمودار نگاره کردن
نمودار (میزان) فروش
نمودار (میزان) حرارت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chart