آخرین به‌روزرسانی:

Chart

tʃɑːrt tʃɑːt

گذشته‌ی ساده:

charted

شکل سوم:

charted

سوم‌شخص مفرد:

charts

وجه وصفی حال:

charting

شکل جمع:

charts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

نمودار، ترسیمه، جدول (اطلاعات)، گرافیگ، ترسیم آماری، دیاگرام، تابلو، گراف، کروکی، نقشه (به ویژه نقشه‌ی دریانوردی یا هوانوردی ـ نقشه‌ی جغرافی می شود: map)، نقشه‌ی جغرافیایی زمینه خالی که روی آن اطلاعاتی را نگاشته یا ترسیم کرده‌اند

charts of the Indian Ocean and the Persian Gulf

نقشه‌های اقیانوس هند و خلیج فارس

On the wall there was a chart illustrating the world's overpopulated areas in black.

روی دیوار نقشه‌ای بود که نقاط پرجمعیت جهان را با رنگ سیاه نشان می‌داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This chart has a curve showing the rise in prices.

این نمودار منحنی افزایش قیمت‌ها را نشان می‌دهد.

On this map, the Karun river's course has been carefully charted.

در این نقشه مسیر رود کارون با دقت ترسیم (نگاره) شده است.

verb - transitive

به صورت نمودار در آوردن، ترسیم کردن، نگاره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
verb - transitive

(در مورد آینده و عمل و غیره) طرح ریختن، نقشه کشیدن، خط‌‌مشی تعیین کردن

Right now we must chart our course to prosperity.

ما باید از هم‌اکنون طرح رسیدن به آبادانی را بریزیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chart

  1. noun map, plan
    Synonyms:
    outline sketch diagram plan plot table graph scheme blueprint map rough draft plat tabulation
  1. verb plan, map out
    Synonyms:
    plan arrange design devise draft outline lay out sketch shape plot project blueprint map out delineate cast block out graph

Collocations

chart the development (or progress) of something

پیشرفت چیزی را نشان دادن یا طرح‌ریزی کردن یا روی نمودار نگاره کردن

sales chart

نمودار (میزان) فروش

temperature chart

نمودار (میزان) حرارت

ارجاع به لغت chart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chart

لغات نزدیک chart

پیشنهاد بهبود معانی