فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Graph

ɡræf ɡrɑːf

گذشته‌ی ساده:

graphed

شکل سوم:

graphed

سوم‌شخص مفرد:

graphs

وجه وصفی حال:

graphing

شکل جمع:

graphs

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B2

گراف، نگار، نمودار، نگاره، دیاگرام

graph showing mean temperatures in January

نمودار میانگین درجه‌ی حرارت در ژانویه

noun countable

نمایش هندسی، نقشه هندسی، گرافیک، طرح خطی، هجای کلمه، اشکال مختلف یک حرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
verb - transitive

با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن، با نمودار نشان دادن

suffix

(graph-) -نگار، -نویس [telegraph]

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد graph

  1. noun diagram
    Synonyms:
    chart visual representation linear representation

ارجاع به لغت graph

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «graph» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graph

لغات نزدیک graph

پیشنهاد بهبود معانی