گذشتهی ساده:
graphedشکل سوم:
graphedسومشخص مفرد:
graphsوجه وصفی حال:
graphingشکل جمع:
graphsگراف، نگار، نمودار، نگاره، دیاگرام
graph showing mean temperatures in January
نمودار میانگین درجهی حرارت در ژانویه
نمایش هندسی، نقشه هندسی، گرافیک، طرح خطی، هجای کلمه، اشکال مختلف یک حرف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن، با نمودار نشان دادن
(graph-) -نگار، -نویس [telegraph]
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «graph» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graph